دانلود کتاب تاریخی

جستجوی ادبیات با Google Scholar: دانستن اینکه چه چیزی هستید و به دست نمی آیید

چکیده
این که آیا شما یک دانشجو در حال توسعه یک پایان نامه ارشد هستید یا یک دانشمند علوم زمین ، تهیه یک طرح تحقیقاتی ، یافتن مفاهیم ، داده ها و اطلاعات مربوط به تولید شده توسط سایر دانشمندان علوم زمین ، گامی اساسی برای موفقیت نهایی است. نقل قول ، "اگر من دورتر دیده ام ، این است که با ایستادن بر روی شانه های غول ها ،" منتسب به سر اسحاق نیوتون ، این واقعیت را تصدیق می کند. گسترش دانش دانش بنیان ، افزایش تخصص تخصصی و مشارکت بیشتر در مطالعات بین رشته ای باعث می شود که کمتر و کمتر احتمالاً همه اطلاعات مفید مهم برای هر مطالعه ای را که ممکن است در نظر بگیریم مهم خواهیم دانست. به همین دلیل ، ما برای رفع هرگونه نقص مهم به ادبیات علمی می پردازیم. برای دانشجویان و محققان ، این به طور فزاینده به معنای به کارگیری گوگل اسکولار است.

* پست الکترونیک:
نسخه خطی دریافت شده 10 مارس 2013؛ 8 ژوئیه 2013 پذیرفته شد

doi: 10.1130 / GSAT175GW.1

جستجوی ادبیات در عصر دیجیتال
برخی از همان تغییرات تکنولوژیکی که توانایی ما در جمع آوری داده های مربوطه را تقویت می کند ، توانایی ما در جستجوی ادبیات علمی را نیز تسهیل می کند. چکیده و نمایه سازی ادبیات منتشر شده اکنون در پایگاه داده های کتابشناختی کامپیوتری و قابل جستجو ارائه شده است. اینها شامل هر دو پایگاه داده خاص برای نظم و انضباط است ، مانند GeoRef ، تولید شده توسط موسسه زمین شناسی آمریکایی ، و چند رشته ای مانند Web of Science از تامسون رویترز و Scopus از Elsevier (Walters، 2011). سکوهای مبتنی بر اینترنت برای دسترسی به این پایگاه داده ها در دسترس هستند.

در نوامبر 2007 ، Google Scholar به عنوان وسیله دیگری برای علوم زمین شناس برای انجام جستجوی ادبیات مبتنی بر رایانه معرفی شد. این یک موتور جستجوی اینترنتی است نه یک پایگاه داده کتابشناختی کامپیوتری. دسترسی از طریق پورتال اینترنت گوگل اینترنت استفاده می شود. مانند همه روش ها و ایده های جدید ، با بررسی دقیق نقاط قوت و محدودیت های Google Scholar این اطمینان را می دهد که ما می فهمیم آنچه را انجام می دهد یا در واقع ارائه نمی کند.

قبل از بررسی دقیق استفاده Google Scholar در جستجوی ادبیات ، مهم است که بدانید تفاوت جستجو بین Google و Google Scholar چه تفاوتی دارد. هر دو موتور جستجوگر متعلق به شرکت گوگل هستند و هر دو از نرم افزارهای اختصاصی برای شناسایی پیوندهای مبتنی بر وب مرتبط با اصطلاحات جستجو درج شده توسط کاربر استفاده می کنند. شرایط وارد شده در جستجوی گوگل از طریق کلیه فایلهای قابل دسترسی در سرورهای وب متصل به اینترنت که با آن کلمات مطابقت دارند شکار می شوند. موتور جستجوی Google Scholar از گونه ای از این نرم افزار استفاده می کند که اصطلاحات کاربر را فقط در انتشارات علمی که توسط سرورهای منبع تعریف شده است جستجو می کند. به عنوان مثال ، دانشگاه ها و ناشران علمی (Walters، 2011).

چگونگی متفاوت بودن نتایج به دست آمده با جستجوی ما در 27 ژانویه 2013 با استفاده از عبارت جستجو "سونامی اقیانوس هند" انجام شده است. "جستجوی گوگل 6.8 میلیون نتیجه را با ده لیست ذکر شده در صفحه اول صفحه شامل ورودی در مورد 2004 برگرداند. رویداد در ویکی پدیا ، یک مورد خبری در وب سایت نشنال جئوگرافیک ، و گزارش از شش سازمان مهم ملی و بین المللی اخبار. برخی از اخبار مربوط به واقعه 2004 و برخی دیگر به ساعت سونامی که پس از زلزله 11 آوریل 2012 رخ داده است. دو مدخل باقیمانده شامل تصاویر و فیلم های جمع آوری شده درباره سونامی بود.

در مقابل ، Google Scholar نتیجه ای نسبتاً متوسط ​​را به 28،000 بازگرداند. به جز چهار مورد از ده مدخل ، صفحه اول پیوندهایی به مقاله های مجلات علمی اعم از Nature تا مجله بین المللی مدیریت مهمان نوازی دارد(السویه) مطالب دیگر صفحات فنی در وب سایت دانشگاه و گزارش های فنی در وب سایت های ایجاد شده توسط اهدا کنندگان بین المللی برای تلاش های امدادی و یک سازمان پاسخگویی به حوادث دولت بود. این نشانگر الگوریتمهای جستجوی بسیار متفاوتی است که توسط Google و Google Scholar از نظر تعداد نتیجه ، محتوا و منابع به دست آمده است. شایان ذکر است که جستجوهایی که با استفاده از این اصطلاح در طول زمان انجام می شوند ، تعداد نتایج متفاوتی را برای Google برگرداندند اما برای Google Scholar استفاده نکردند. این نشان دهنده ماهیت پویاتر محتوای اینترنت به عنوان یک کل در مقایسه با بخشی است که توسط Google Scholar به عنوان محتوای علمی تعریف شده است.

مکانیک پایگاه داده های کتابشناسی و Google Scholar
برای کشف کامل مزایا یا معایب Google Scholar ، نیاز به درک تفاوت موتور موتور جستجو با یک پایگاه داده کتابشناختی کامپیوتری دارد. محتوای بانکهای اطلاعاتی کتابشناختی از طریق فهرست بندی انجام می شود که توسط سازمان تولید کننده آنها انجام می شود. نوشته های ایندکس شده توسط کارکنان سازمان ها بر اساس مجموعه معیارهای مربوط به منابع و استانداردهای خاص به این پایگاه های داده اضافه می شوند. اصطلاحنامه GeoRef نمونه ای از استاندارد فهرست بندی است که در تهیه آن بانک اطلاعاتی خاص مورد استفاده قرار می گیرد. این رویکرد تلفیقی ، محتوا و کیفیت علمی این پایگاه های داده را تضمین می کند (گری و همکاران ، 2012). بانکهای اطلاعاتی کتابشناختی موجود با محتوا در علوم زمین شناسی از طریق اشتراک ها ارائه می شوند. بسیاری از دانشجویان و محققان از طریق اشتراک هایی که توسط کتابخانه ها یا سازمان هایشان پرداخت می شود ، به این پایگاه های داده دسترسی دارند.

GeoRef یک بانک اطلاعاتی کتابشناختی است که برای اکثر دانشمندان علوم زمین آشنا است زیرا به طور خاص برای نیازهای حرفه ای ما درنظر گرفته شده است. این سرویس انتزاعی و نمایه سازی سنتی فرض می کند که مخاطبان آن از دانشمندان علوم زمین مطلع با واژگان تعریف شده استفاده شده توسط GeoRef برای توصیف محتوای موضوع پایگاه داده استفاده می کنند (Tahirkheli، 2009). از طریق رابط های مختلف موجود ، جستجوهای GeoRef می توانند با پارامترهای مختلفی از جمله تاریخ ، مقالات ژورنال ، زبان منبع یا به روزرسانی های اخیر پایگاه داده محدود شوند. همانطور که Tahirkheli (2009) اشاره کرد ، یک جستجوگر می تواند فهرستهای ارائه نام نویسنده ، نام مجله و نوع انتشار را قبل از انتخاب یک نوشته خاص بررسی کند. نویسندگان یافت شده در یک جستجو سپس می توانند جداگانه با استفاده از پیوندهای زنده همراه جستجو شوند. به همین ترتیب ،

Google Scholar برای استفاده توسط بسیاری از رشته های مختلف از جمله علوم زمین طراحی شده است. از طریق درگاه اینترنتی Google قابل دسترسی است. بازیابی از طریق Google Scholar نیاز دارد که این مقاله با فرمت دیجیتالی در اینترنت باشد. گری و همکاران. (2012) و دستورالعمل های گنجاندن ارائه شده توسط Google Scholar (http://scholar.google.com/intl/en/scholar/inclusion.html) نشان می دهد که یافتن اسناد به طور مؤثر تا حدی به کیفیت ابرداده این اسناد الکترونیکی بستگی دارد. کاربران عبارات جستجو مانند عنوان مقاله ، نویسنده یا کلمات کلیدی را با روشی مشابه جستجوی آشنا گوگل وارد می کنند (Tahirkheli، 2009). الگوریتم جستجو آن پیوندهایی را که از نزدیک با شرایط وارد شده در جایی که متن کامل در دسترس است ، باز می گرداند (Tahirkheli، 2009). در آنجا که بسیاری از مقاله ها یافت می شوند ، این برنامه به افرادی که بیشترین پیوند را به صفحات اینترنتی دیگر دارند و سپس به ترتیب دیگر در ترتیب نزولی ارائه می دهد. بنابراین ، مقالاتی با کلمات یا کلمات کلیدی مشابه با شماره ای که در ابتدا ذکر شده است ارائه می شود. از آنجا که ممکن است این مقالات مرتبط اخیر بیشتر در لیست پایین قرار داشته باشد ، کاربر علاقه مند به مقالات عمدتا اخیر می تواند جستجو را در یک سال یا انتشار بعد از سال خاص محدود کند.

اصطلاح جستجو "جریانهای بقایای مربوط به آتش سوزی" اخیراً برای نشان دادن تفاوت های بین GeoRef و Google Scholar استفاده شده است (به اطلاعات اضافی GSA 1 مراجعه کنید)  برای اطلاعات بیشتر) GeoRef تعداد 127 نقل قول را در مقایسه با 276 مورد از Google Scholar بازگرداند. Google Scholar شامل 85٪ از نقل قول های GeoRef است که مفقودین آن محدود به جلسات کنفرانس ، گزارش های دولتی ، نشریات فنی ، مجلات زبان های خارجی و پایان نامه ها است. هر دو GeoRef و Google Scholar خلاصه مطالب را از مقاله های کامل متمایز می کنند. بازیابی مقالات متن کامل برای نقل قول هایی که توسط GeoRef و Google Scholar بازگردانده شده ممکن است نیاز به پرداخت ناشر داشته باشد. با این حال ، 88٪ از استنادهایی که توسط Google Scholar برگردانده شده است ، مقالات رایگان در قالب PDF موجود بود. آنها از مجلات با دسترسی آزاد یا از طریق پیوند به سایتهای سازمانی که نویسندگان نشریات خود را ارسال کرده بودند در دسترس بودند.

1 مورد داده های مکمل GSA 2013316 ، GeoRef و Google Scholar نتایج جستجوی "جریان بقایای مربوط به آتش سوزی" ، به طور آنلاین در www.geosocience.org/pubs/ft2013.htm در دسترس است .

ارزیابی های مکرر از Google Scholar برای هر دو جستجو ساده و پیشرفته ، توانایی آن را در ارائه نتایج معادل با نتایج ارائه شده توسط روش های سنتی کتابشناسی رایانه ای نشان داده است (Hightower and Caldwell، 2010؛ Walters، 2011؛ ​​Grey et al.، 2012). با توجه به دقت و فراخوانی کلی آن در مقایسه با سایر پایگاههای داده ، ابزاری ارزشمند برای تحقیقات ادبیات است (Walters، 2011).

بحث
تحقیقات ادبیات توسط دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد به عنوان بخشی از فرایند یادگیری آنها و توسط محققان دانشگاهی یا نهادی به عنوان بخشی از کارشان انجام می شود. دانشمندان علوم زمین در سازمان های دولتی و صنعت خصوصی که تحقیقات علمی را انجام می دهند ، Google Scholar را جذاب می دانند ، زیرا در خارج از موسسات دانشگاهی یا سازمان های تحقیقاتی که مشترکاً در خدمات کتابشناختی سنتی مشترک هستند ، قابل دسترسی است. همچنین ، استفاده از Google Scholar برای هرکسی که دارای اتصال به اینترنت است ، رایگان است و می تواند بدون اطلاع از عملکردهای جستجوی پیشرفته یا آشنایی با شفافیت رابطهای مختلف ، به نتایج قابل استفاده دست یابد (گری و همکاران ، 2012).

توانایی دسترسی سریع به مقالات متن کامل از طریق پیوندی که با استناد به آن از طریق Google Scholar یافت می شود جذاب است (Tahirkheli، 2009؛ Walters، 2011). ادامه رشد تعداد ژورنالهای دسترسی آزاد و مخازن نهادی باعث افزایش تعداد مقالاتی خواهد شد که به راحتی رایگان از طریق Google Scholar در دسترس هستند. این روند به ویژه از دانشمندان زمین شناسی که از سازمان هایی که دسترسی به اشتراک مجلات را دارند ، بهره نمی برد ، سود می برد. همچنین به دانشجویان سایر کشورهایی که عادت کرده اند ضمن دریافت مدرک خود در دانشگاه ها و کالج های ایالات متحده ، به دسترسی آماده به مقالات ژورنالی کمک کنند. تعدادی ناشران در حال دیجیتالی کردن شماره های گذشته مجلات هستند.

کاربران Google Scholar باید تشخیص دهند که این فناوری همچنان در حال تغییر است. درست همانطور که بسیاری از واکنش های منفی نسبت به نسخه بتا که در ابتدا منتشر شده اند ، دیگر به نسخه فعلی مربوط نمی شوند ، نسخه فردا متفاوت خواهد بود و ممکن است شامل عناصر مثبت و منفی جدید باشد. با تشخیص اینکه بازیابی جستجوی Google بر اساس نرم افزار باقی مانده است ، ممکن است برخی از مطالب را که برای کیفیت ، دقت و اقتدار مورد انتظار از خدمات کتابشناسی سنتی استفاده نشده است ، برگرداند (گری و همکاران ، 2012). در نتیجه ، دانشمندان علوم زمین باید در مورد تغییرات آگاه باشند تا از نتایج مطابق با استانداردها و انتظارات خود اطمینان حاصل کنند. در صورت امکان ،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتاب الکترونیکی خارجی

کتابهای الکترونیکی در مقابل کتابهای چاپی: 7 دلیل بهتر از دیگری است

در حالی که همه چیز در اطراف ما تغییر دیجیتال است ، سوال کتابهای الکترونیکی در مقابل کتابهای چاپی در حال بحث است. تصمیم گیری بین کتابهای الکترونیکی و کتابهای چاپی گاهی دشوار می شود. چند سال به عقب ، من یک پایه ابتدایی برای خرید کتاب های الکترونیکی خریداری کردم. بنابراین ، در این مقاله ، من به عنوان یک کتابخوان کتاب الکترونیکی به amazon kindle اشاره می کنم. هر دو طرف جوانب مثبت و منفی زیادی دارند. طبق تجربه من با کتابهای الکترونیکی و کتابهای چاپی. من سعی کردم عوامل اصلی حمایتی در دو کتاب الکترونیکی و کتابهای چاپی را به عنوان 7 دلیل اصلی یکی بهتر از دیگری ذکر کنم.

کتابهای الکترونیکی در مقابل کتابهای چاپی
عکس توسط  Aliis Sinisalu  در  Unsplash
7 دلیل چاپ کتاب بهتر از کتابهای الکترونیکی است
احساس کاغذ: برای برخی افراد ، این یک عامل بسیار مهم است. برای خوانندگان مشتاق ، نگه داشتن یک کتاب در دست ، بوی کاغذ ، اتصال خوب و چشمه زدن در صفحات ، احساس زیبایی است که فاقد دستگاه دیجیتال است. همچنین ، بسیار مهم است که همیشه یک کتاب در این نزدیکی داشته باشید ، مهم نیست که آن را بخوانید یا نه.
اشتراک کتابها : شما می توانید یک کتاب چاپ شده را با هر دوست یا همکار خود به اشتراک بگذارید ، در حالی که کتابهای الکترونیکی پرداختی (از فروشگاه های آنلاین مانند فروشگاه Kindle ) فقط با یک حساب قابل استفاده هستند. این بدان معناست که شما نمی توانید کتابهای خریداری شده را با یک دوست به اشتراک بگذارید بدون اینکه اعتبارنامه حساب خود را به اشتراک بگذارید. این یکی از عوامل بسیار مهم در بحث کتابهای الکترونیکی در مقابل کتابهای چاپی است.
تصویرها و تصاویر: هنگام نمایش تصاویر و تصاویر ، کتابهای چاپی عالی هستند. در حالی که خوانندگان کتاب در این مورد چندان خوب نیستند. در کنار این ، خوانندگان کتاب از صفحه نمایش سیاه و سفید پشتیبانی می کنند ، رنگی نیست. بنابراین ژانرهای عکاسی ، آشپزی و غیره به عنوان کتابهای چاپ موفق تر هستند.
انعطاف پذیری در حاشیه نویسی: حاشیه نویسی از یک کتاب چاپی در حالی است که در یک کتاب الکترونیکی بسیار محدود است. در یک کتاب چاپ شده می توانید از مدادها و قلم های رنگ های مختلف برای برجسته کردن ، استفاده از نمادها ، نقاشی ها و غیره استفاده کنید اما این ویژگی در کتاب الکترونیکی بسیار محدود است که در آن فقط می توانید خطوط ، صفحات نشانک را برجسته کرده و چند یادداشت اضافه کنید.
قابلیت اسکیمپ سریع: ساده تر از یک کتاب الکترونیکی یک کتاب واقعی ساده تر است. رفتن به جلو و عقب در یک کتاب چاپی بسیار سریعتر از مقایسه با یک کتابخوان کتاب است.
نیازی به برق نیست: نیازی به شارژ کتابهای چاپی نیست. از آنجا که به برق نیاز ندارد. می توانید بدون نگرانی از شارژ آنها را در هر کجا حمل کنید.
ارزان تر از کتابخوان کتاب: کتاب چاپی بسیار ارزان تر از کتابخوان کتاب است. اگر زیاد نخوانید ، کتاب چاپی اقتصادی تر خواهد بود. اما اگر کتاب های زیادی می خوانید ، هزینه کلی با کتابخوان کتاب کاهش می یابد.

عکس  جوناس جاکوبسون  در  Unsplash
7 دلیل کتابهای الکترونیکی بهتر از کتابهای چاپی است
سهولت خواندن : خواندن در کتاب خوان الکترونیکی عالی است. بیشتر آنها تجربه یک دست را ارائه می دهند. در بیشتر اوقات ، نیازی به استفاده از دو دست نخواهید داشت. شما می توانید در هر زاویه و وضعیت بخوانید. خوانندگان کتاب های الکترونیکی با نور داخلی به شما امکان می دهند بدون هیچ گونه چشم چشم در تاریکی بخوانید.
دسترسی به هزاران کتاب: خواننده کتاب بسیار سبک وزن است. از آنجا که ebook فقط یک نسخه دیجیتالی از کتاب را حمل می کند ، می توانید هزاران کتاب را در هر کجا حمل کنید. تصور کنید که قصد مسافرت طولانی را دارید و نمی خواهید کتابهای زیادی را در چمدان خود حمل کنید. حتی سبکتر از یک کتاب متوسط ​​است. کتابهای چاپی می توانند سنگین باشند ، مخصوصاً کتابی که هزاران صفحه دارد و کتابهای گالینگور.
مقرون به صرفه: خواننده کتاب ممکن است پر هزینه به نظر برسد. اما این یک سرمایه گذاری یک بار است. هنگامی که خرید کتاب برای خواننده کتاب پیش می آید. قیمت کتابهای الکترونیکی تقریباً کمتر از چاپ شده است. در کنار آن ، هزاران کتاب الکترونیکی رایگان برای دانلود در اینترنت وجود دارد. این در حالی است که صحبت از کتابهای الکترونیکی و کتابهای چاپی ، یک عامل بسیار مهم تلقی می شود.
برجسته و نشانه گذاری: برجسته و نشانه گذاری در کتاب الکترونیکی در مقابل کتاب چاپی بسیار ساده است. فقط یک انگشت برای این همه کافی است ، به هیچ مداد / قلم لازم نیست. می توانید یادداشت را به سرعت مرور کنید. همه یادداشت ها در یک مکان در دسترس هستند که می توانید مشاهده ، اشتراک گذاری ، دانلود یا چاپ کنید. دیگر نیازی نیست که دوباره کل کتاب را طی کنید.
دیکشنری های داخلی ، ویکی پدیا و پرتونگاری: آمازون کیندل دارای فرهنگ لغات داخلی ، ویکی پدیا و ویژگی اشعه ایکس (یک ویژگی برای کشف شخصیت ها و خلاصه کتاب) است. در هنگام خواندن نیازی به حمل فرهنگ لغت یا تلفن ندارید. وقتی معنی هر کلمه را نمی فهمید ، کافی است روی آن ضربه بزنید و تعریف فوراً نمایش داده می شود.
در دسترس بودن فوری کتابها: کتابهای الکترونیکی هرگز از بورس خارج نمی شوند. از این گذشته ، آنها نسخه های دیجیتالی هستند. پس از خرید کتاب الکترونیکی ، می توانید بلافاصله آنها را دانلود کنید و شروع به خواندن آن کنید. لازم نیست منتظر تحویل کتاب باشید.
نمونه های رایگان: هنگامی که به دنبال کتاب هستید ، به طور کلی فروشنده نمونه ای را در اختیار شما قرار می دهد که شامل برخی از بخش های اولیه ، فهرست مطالب و غیره است. این به شما کمک می کند تا بدون خرید کتاب ، خواندن را شروع کنید. اگر آن را دوست دارید و می خواهید ادامه دهید ، می توانید آن را خریداری کنید.
کتابهای الکترونیکی در مقابل کتابهای چاپی: کدام بهتر است؟
در هر دو طرف عوامل زیادی وجود دارد ، اما در نهایت به ترجیح شخصی می رسد. من کتابهایی مانند 1984 ، Wonder و Girl را در قطار در Kindle خود خوانده ام ، روی پیوندها کلیک کنید تا نظرات من را در مورد این ها بخوانم. من پیشنهاد می کنم می توانید ابتدا Kindle basic را امتحان کنید و ببینید که آیا این برای شما مناسب است یا خیر. به ما اطلاع دهید شما چه چیزی را ترجیح می دهید؟ کتابهای الکترونیکی یا کتابهای چاپی یا یکترکیباز هر دو؟ نظرات خود را در بخش نظرات زیر با ما در میان بگذارید ، لطفاً اگر دوست دارید این پست را بازخورد کنید و به اشتراک بگذارید. در صورت هر گونه سؤال یا درخواست می توانید با ما تماس بگیرید .

اشتراک گذاری
اشتراک گذاری
توییت
0پین
0اشتراک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتاب الکترونیکی خارجی

خارج از اتاق زیر شیروانی توسط VC Andrews

هنگامی که داستان در کتاب قبلی به پایان رسید ، در زیر اتاق زیر شیروانی ، کورین دیکسون بسیار جوان و پنهان باردار در حال آماده شدن برای عروسی آینده خود به گارلند فاکسورث بود. در خارج از زیر شیروانی ، وقت کمی داستان را به هدر می دهد و عروسی و تولد مالکوم را در یک پیش نویس مختصر ، هدر می دهد ، و باقیمانده داستان 5 سال بعد اتفاق می افتد.


این اولین مشکل من در مورد دانلود کردن کتاب بود. این باعث شد من فوراً احساس بی نظمی کنم. اولین کلماتی که در این کتاب خوانده ام بیان داشت که این "انتخاب جائی بود که در زیر اتاق زیر شیروانی خاموش است". اگر این کار را کرده بود ، من تعجب نمی کردم که کتاب سوم را در این سریال بخوانم و نه به عنوان دوم. من به شدت گیج شده بودم ... چطور ممکن بود که مالکوم تقریباً پنج ساله باشد وقتی عروسی حتی هنوز اتفاق نیفتاده است ؟! مجبور شدم آن را در گوگل جستجو کنم ، زیرا اطمینان داشتم که کتاب اشتباهی را می خوانم ... فقط برای فهمیدن که نیستم. صبر کنید ... چه؟

75984w798

خوب. این یک شروع ناپاک بود ، اما می توانم از آن فرار کنم. حالا داستان بهتر می شود که می فهمم ما در جدول زمانی کجا هستیم. درست؟

اشتباه. از آنجا که اکنون ، من مجبور شدم با موضوعات دیگری که من را دیوانه کرده بودند ، سر و کار داشته باشم.

مردم هنوز هم به شیوه های نادرست تاریخی رفتار می کردند. گفتگو هنوز برای افرادی که در سال 1895 زندگی می کنند به طرز وحشتناکی اشتباه بود. به عنوان مثال: در یک مقطع ، گارلند به کورین می گوید "شما داغ هستید." (و نه ... او تب و تاب نبود.) چگونه یک خواننده قرار است این داستان را بخرد. در اواخر قرن نوزدهم اتفاق می افتد و چیزی شبیه به آن گفته می شود ؟!

4e7e4

با وجود گذشت چندین سال (و اضافه شدن کودک) ، هیچ رشد شخصیتی در کورین یا گارلند مشاهده نمی شود. شخصیت ها کم عمق هستند و هیچ کیفیتی برای پس انداز ندارند. مالکوم علی رغم نقش مهم خود در گل در اتاق زیر شیروانی ، تأثیر کمی در داستان کلی دارد. همانطور که در کتاب توضیح داده شده است ، او چیزی غیر از کودک کلیپ های کلیشه ای نیست. هیچ چیز باعث نمی شود او ایستادگی کند به گونه ای که پیش بینی می کند که در نهایت چه کسی خواهد شد ، علی رغم اینکه نگاه ها و یا اقدامات به عنوان "زیرکانه" توصیف می شود. این احساس برای من هیچوقت کم کم به نظر نمی رسید که بسیار ناخوشایند باشد - فقط در یک کودک خردسال سعی در یافتن راه خود برای چیزی پیدا کرده است و چیز دیگری نیست.

اگرچه من به خاطر یک واقعه دیر هنگام داستان با دلسوزی با کورین احساس دلسوزی کردم ، اما در صورتی که او شخصیتی دلسوزانه تر باشد ، نمی توانست تأثیر جدی را که می توانست داشته باشد داشته باشد. اگر من واقعاً به او اهمیت می دادم ، آنچه اتفاق می افتاد طوفان احساساتی را برانگیخته بود ... اما او به طور کلی غیرممکن بود که به سادگی امکان پذیر نبود.

یک بار دیگر باید به این نکته اشاره کنم که گارلند چیزی نیست مانند آنچه در باغ سایه ها نشان داده شده است . من در پذیرش تغییرات شدید بین خود جوان و بزرگتر دشوار هستم. مردم با افزایش سن تغییر می کنند ، اما این خیلی زیاد است؟ نظرات ممکن است متفاوت باشد ، اما برای من واقعی نیست.

این داستان (که تقریباً از دست ندیدم زیرا لیستی از سری دیگر VCA پیش از آن آمد) ، یک پیچ و تاب داشت که مرا به شدت مورد علاقه خود قرار داد. امکانات زیاد است ، و من کنجکاو هستم که آیا چیزی از این به دست خواهد آمد. این ، بیش از هر چیز ، مرا کنجکاو کرده است که کتاب بعدی ، Shadows of Foxworth را بخوانم .

یک نسخه خواندن از این کتاب با تقدیر از کتابهای گالری از طریق نتگللی دریافت کردم .

به Goodreads اضافه کنید

نویسنده: VC Andrews
عنوان: Out of the Attic
Series: Dollanganger # 7
ژانر: گوتیک ، داستان های تاریخی
تاریخ انتشار: 4 فوریه 2020 توسط گالری تصاویر
رتبه: 2 ستاره

درباره کتاب
افسانه محبوب Dollanganger پیچ خورده ، دو نسل قبل از کورین فاکسورث ، فرزندان خود را در گلها در اتاق زیر شیروانی قفل کرد . کتاب دوم در یک قوس جدید داستان پیشگویی ، Out of the Attic حماسه های خانوادگی Dollanganger را با سفر به ده ها سال به زمان کشف سرنوشت شرور قبیله ، کشف می کند.

کورین دیکسون جوان ، با گارلند فاکسورث خوش تیپ ، ثروتمند و ثروتمند ، ازدواج کرده و یک بارداری غیرمنتظره را تجربه می کند ، زندگی خود را با آنچه او تصور می کرد بسیار متفاوت است. غالباً تنها در عمارت سالن فاکسورث ، او عملاً می تواند قضاوت اجداد را نسبت به او ناکافی کند - نه یک فاکسورث . پرتره های استرن از دیوارها به او خیره می شوند و خادمان با او عجیب رفتار می کنند. هیچ چیز در مکان وسیع واقعاً او نیست.

حتی پسرش ، مالکوم فاکسورث ، متولد اتاق مجلل قو و فوراً دور یک پرستار مرطوب خیس شده است ، از نظر او بیگانه است. با وجود یک شوهر که به طور متناوب غایب است و بسیار نزدیک است ، کورین هنوز نمی فهمد که او به سختی سطح آنچه را که در زیر نمای تاریک سالن فاکسورث و خانواده ای که میراث آن را نگه می دارد قرار گرفته است ، خراشیده است.

درباره نویسنده
VC Andrews در 19 دسامبر 1986 درگذشت. اکثر کتاب های منتسب به VC Andrews در واقع توسط یک نویسنده ارواح نیدرمن نوشته شده است . برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد نحوه انتخاب وی ، این صفحه را در  قسمت کامل VCA بخوانید .

VC اندروزاندرو نیدرمن ، نویسنده داستان اصلی رمان های VC Andrews
کتاب هایی که قبل از مرگ وی توسط VC Andrews نوشته شده است

مرکز توجه کتاب: تقسیم بی مرگ توسط جاستینا ایرلند

 

 

 

tinyurl rebrandly bit.do bit.ly opizo.com
gg.gg shorturl.at shorl.com v.ht is.gd
      b2n.ir plink.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتاب الکترونیکی خارجی

لی باردوگو می خواهد 'خانه نهم' را به "F * ck You Up A Little Up"

او وقتی که این اتفاق افتاد ، در سال اول سال تحصیلی خود در ییل در حال پیاده روی به خانه بود.


"من در حال خواندن نامه ای بودم ،" Leigh Bardugo به من می گوید "، و من از نامه نگاه کردم و من در خیابان گراو ایستاده بودم. در سمت چپ من این مقبره غول پیکر سفید غول پیکر پوشیده از مارهای آهن فرفورژه و در سمت راست من بود. یک دروازه غول جدید مصر که می گوید: "مردگان باید برافراشته شوند". و من ، کودک جوان گات از لس آنجلس ، مثل این بود: "من به خانه آمدم." "

در آن زمان باردوگو می دانست که می خواهد رمانی فانتزی تنظیم کند که در مقبره های انجمن های مخفی ییل قرار دارد ، اما این کار بیش از یک دهه طول خواهد کشید ، و همچنین نوشتن و انتشار هشت رمان جوان موفق بسیار موفق (از جمله آنها پرفروش ترین سریال Grishaverse) ، که نتفلیکس در حال سازگاری است ) تا بفهمد چگونه چگونه به خانه نهم ، اولین بزرگسال او تبدیل شود .

ممکن است آن لحظه در خیابان گروو بذر کاشته باشد ، اما چندی نگذشته بود که یک دوست قبل از پیوستن مجدد کالج ، پیام های سالهای خود را در ییل نوشت و نوشت ، که بارگوگو واقعاً فهمید که او می خواست مجلس نهم باشد. در باره.

او می گوید: "این مانند پانچ به روده بود." "هیچ حس دلتنگی وجود نداشت. فکر می کنم وقتی این عکس ها را دیدم ، احساس گرمی می کردم و در عوض احساس می کردم ،" اوه. اینجا حساب است. "


از آنجا که در حالی که بردگو "خاطرات بسیار گرم از ییل دارد" ، او می گوید ، در مواجهه با تصاویر از گذشته خود به او یادآوری می کند که همه آنچه برای او اتفاق افتاده است مثبت نیست. او می گوید: "این شروع من برای حفاری حقیقت تجربیات من در آنجا و تجربیات دوستانم در آنجا بود." "و راحت نبود."


نتیجه ، کتابی است که گاهی اوقات خواندن آن بسیار ناراحت کننده است ، زیرا درخشنده ترین مناطق تروما ، میل ، اعتیاد ، قدرت و امتیاز است. مجلس نهم تصور می کند که هر یک از هشت انجمن باستانی ییل شکل دیگری از جادو را تمرین می کنند. یک خانه نهم سایه دار ، لتی ، مراقب آنها است. قهرمان این کتاب ، گلکسی استرن است ، معروف تر به عنوان الکس ، بومی لس آنجلس است که توانایی طبیعی دیدن ارواح این جادوی جوامع را به خود جلب می کند ، او را به یک دارایی ارزشمند برای لتی تبدیل می کند.

آنچه لایت به عنوان هدیه ادعا می کند ، در بیشتر زندگی الکس ، یک نفرین بوده است: مانند خیلی از خانمها ، او چیزهایی را می بیند که افراد اطراف او اصرار ندارند در آنجا نباشند - هرچند در مورد الکس ، فتنه ها واقعی است.

قبل از ورود به ییل ، ​​الکس در معرض انواع مختلف خشونت از زندگی و مردگان قرار گرفته است. بنابراین در ابتدا ، او با خواب و خیالی که به نظر می رسد مکان را اغوا می کند ، اغوا می شود: مهربانی هم اتاقی هایش ، ایده کارآموزی تابستانی در یک دفتر رئیس و نوید عادی بودن ، ثبات و حتی آسایش. اما به عنوان نمای مؤسساتی که او را در آغوش گرفتند ، فهمید که پشت سر آنها دنیایی است که خشونت و زشت تر از آن نیست که پشت سر بگذارد.

"ما می توانیم آن هیولا را تحت الشعاع قرار دهیم ، اما اعدام هیولا فیگور در همان زمان باعث ناراحتی فوق العاده ای برای خوانندگان می شود."
در نوشتن الکس ، باردوگو می گوید که او برای ایجاد یک ضد قهرمان - نه یک شخصیت زن غیرقابل تصور ، بلکه یک ضد قهرمان مستقیم است. او می گوید: "فکر می کنم الکس به اندازه کافی مجازات شده است." "و واقعاً برای من هیجان انگیز بود که فقط یک خفاش را در دستش بگذارم و بگذارمش به شهر برود."


و در حالی که الکس قطعاً از طرق خاصی سخت است ، برای بارگوگو مهم بود که او همواره به طور جدی با آنچه که در طول کتاب برای او رخ داده است برخورد کند: این که شیاطین تحت اللفظی که او پیروز می شود ، دربرابر آسیب های او نیستند ، که همیشه ، تا حدی بخشی از زندگی او باشد.

"هیولا غالباً به صورت استعاری عمل می کنند. ما می توانیم آن هیولا را تحت الشعاع قرار دهیم ، اما اعدام هیولا فیگور در همان زمان ، ناخوشایندی چشمگیر برای خوانندگان به همراه دارد ، زیرا آسیب با آخرین صفحه کتاب به پایان نمی رسد."

"و برای کسانی از ما که در گذشته با هر نوع تروما زندگی می کنیم ، ایده پاکسازی آن به نوعی جادویی توهین آمیز است. زیرا ما می خواهیم خودمان را به قهرمانانی باور کنیم که این دیوها را تسخیر می کنند ، و بعد از آن که دوباره باز می گردند فکر می کنید ، "آیا من قبلاً با این شخص جنگ نکردم؟ آیا من یک قهرمان خوبی نیستم؟ آیا من مستحق روایت یک قهرمان نیستم؟"

دقیقاً موضوعات تاریک و دشوار است که مجلس نهم با آن دست و پنجه نرم می کند و باعث بحث و جدال پیش از انتشار در مورد کتاب می شود ، که پس از ارائه نسخه ها در کنوانسیون ادبیات بزرگسالان جوان یا YALC ، در ماه ژوئن با جدیت شروع شد. (بردوگو می گوید ، وقتی از او سؤال شد که آیا این مناسب است ، با توجه به اینکه خانه نهم رمان YA نیست ، به او گفته شد که دیگر عناوین بزرگسال نیز در این جشنواره در دسترس قرار می گیرند.) خوانندگان اولیه شروع به صدای جیر جیر از هشدارهای محرک درباره محتوای کتاب کردند. ، که منجر به چاپ چاپ کتاب با خود با هشدارهای موجود شد.


بردوگو فکر می کند که باید درباره هشدارهای مربوط به کتابها کاملاً گفتگو صورت بگیرد ، اما احساس می کند اگر اتفاقی بیفتد ، آنها باید یک الزامات گسترده در صنعت باشند که توسط ناشران اجرا شود. او می گوید: "در غیر این صورت ، تمام این موارد باعث تحریک کتاب های خاص می شود." وی خاطرنشان می کند که تاکنون کمپین های مشابهی پیرامون کار نویسندگان ترسناک مرد مانند استفان کینگ و جو ابربرومبی صورت نگرفته است.

فراتر از آن ، باردوگو نگران شیوه هایی است که از وی خواسته شده است که نوشتن خود را توجیه کند: با فریب دادن ضربه های شخصی خود به عنوان شواهدی مبنی بر اینکه اجازه انجام این کار را داده است.

بردگو می گوید: "من در مورد شخصیت های دیگر صحبت کرده ام که من زنده مانده از تجاوز جنسی هستم." "اما من اعتقاد ندارم که برای توجیه نوشتن یک رمان باید آن را به نمایش بگذارم. من از اجراهایی که نویسندگان زن به آن احتیاج داریم ناراحتم. این دیوار وجود دارد که با نوشتن یک متن ، جایی که مردم احساس می کنند مانند شما وجود دارد. به آنها اجازه دهید عمیق ترین قسمت های خود را باز کنند. "

در هر صورت ، بردگو در مورد محتوای واقعی کتاب بی توجه است. او می داند که تقطیر مجلس نهم به لیست هشدارهای تحریک آمیز ، عدالت داستان آن را انجام نمی دهد - که او حوادث مزاحم را نه فقط برای شوک و ترس ، بلکه در خدمت یک حقیقت بزرگ تر ، جمع کرد.


"من به اینجا آمده ام تا کتابی بنویسم که کمتر به شما برسد."
بارگوگو می گوید: "پاسخ" اوه ، این شخص فقط می خواست در مورد چیزهای ترسناک بنویسد "مرا ناراحت می کند. نوعی رویکرد مزدور برای نوشتن است که بسیار بیگانه است." "شما قلب خود را به یک کتاب می دهید. و گاهی اوقات کتاب قلب شما را می خورد ، و گاهی اوقات قلب شما را برمی گرداند."

و به هر حال ، با کمی فشار به مرز چه اشکالی دارد؟ او می گوید: "من به نوشتن به دلیل شوک متهم شده ام. و البته دفاعیات من می گوید ،" نه من نیستم! من حقیقت داستان را که می توانستم می گفتم. "

"اما بعد من یک قدم عقب برمی دارم و می گویم ،" خوب ، بله ، من می خواستم شما را شوکه کنم. من می خواستم مزاحمت شما شوم. " این چیزی است که من به اینجا آمده ام. من به اینجا نیامده ام تا شما را راحت کنم. من به اینجا آمده ام تا کتابی بنویسم که کمی به شما برسد. "

مجلس نهم شما را خواهد رساند ، اما این تنها کاری نیست که انجام دهد. دنیای خانه نهم مانند همه رمان های بزرگسال بزرگسال باردوگو ، بسیار زیبا و متصور از تخیل است. این کتاب می تواند اورا گوتیک نیو هاون و همچنین واقعیت شهری مدرن آن را با صحت برابر به تصویر بکشد. (اگر به ییل رفتید ، یک شوخی درباره یورکسید در آنجا وجود دارد که بسیار لذت بخش است.)


و الکس فقط صدمه دیده نیست ، و صدمه دیده است. او و طرفدارش ، دارلینگتون خونین نیو هاون ، در نقش های خود به عنوان افراد عادی که سعی در زنده ماندن در شرایط ناامید کننده دارند ، با دقت در نقش خود جلب می کنند. صحنه ای که در آن یک دارلینگتون جوان اولین جادوی خود را جادو می کند - که او دیگر شاهد آن نخواهد بود تا زمانی که لتی متوجه شود که در نوجوانی آن را دنبال می کند و با خودکشی خودکشی می کند - با هر کسی که بزرگ شده فریب خورده باشد احساس می کند که با احساس ناآشنایی آشنا می شود و بعد از فریب دادن خیانت می کند. رمان های خیالی

مجلس نهم به اندازه فساد و ناامیدی به اندازه امید و دوستی است. بارگوگو می گوید: "ییل اولین جایی است که الکس آزاد است تا بتواند ارتباط خود را باز کند." وی گفت: "او این کار را به صورت آزمایشی انجام می دهد ، این کار را با جدیت انجام می دهد ، اما این دلبستگی ها را تشکیل می دهد. او کسی است که گرسنه است تا راهی را برای اکثر مردم برقرار کند ، اما با تلاش های قبلی خود برای برقراری ارتباط آسیب دیده است. این است که متحدین داشته باشیم ، و او این کار را می کند. و اینگونه می تواند موفق شود. "

وی ادامه داد: "این شعار است که شما در صفحه قرار داده اید که ناگهان همه این افراد را وارد دنیای شما کرد."
به همین دلیل این کتاب را به هم اتاقی کالج Barudgo اختصاص داده شده، برای بسیاری از نجات : "از آنجا که این چیزی است که ما انجام دادیم،" او می گوید. "ما واقعاً آن را نمی دانستیم. ما کاری را که انجام می دادیم زبان نداشتیم. اما این کاری است که ما انجام دادیم. ما یکدیگر را نگه داشتیم."


این روزها ، بردوگو سعی می کند تا حد ممکن از توییتر دوری کند ، هرچند اعتراف می کند که در ابتدا بیش از حد کنجکاو نسبت به واکنش به مجلس نهم برای دوری از خانه بود. او به سرعت فهمید که این "پنج ستاره یا یک ستاره است. اما می دانید ، من در مورد آن احساس خوبی دارم". در این حالت ، بررسی های خوب از نکات مثبت بیشتر است. پیدا کردن افرادی که عمیقاً با خانه نهم ارتباط دارند ، مهمتر از این است که به او یادآوری شود که ناگزیر ، کسانی هستند که برای آنها کار نمی کنند.

بارگوگو می گوید ، و هنگامی که کتاب خوانندگان خود را پیدا می کند ، هر بار احساس جادو می کند. او وقتی می نویسد به یک جامعه بالقوه فکر نمی کند ("این مرا فلج می کند"). او سعی می کند داستان را به خاطر خودش لذت ببرد ، اجازه می دهد آن را باز کند و به او اجازه دهد آنچه را که باید برای گفتن نشان دهد.

بنابراین باروودو می گوید ، بنابراین هنگامی که آن ساعت های خصوصی در آخر عمومی می شوند و کسی می گوید ، شما باید این را برای من نوشته باشید ، "واقعاً باعث می شود احساس کنید که در حقیقت یک طلسم جادویی را کشف کرده اید." "این حرکتی را که شما در صفحه قرار داده اید وجود دارد که ناگهان همه این افراد را وارد دنیای شما کرد. این یک قدرت مخفی است که شما نمی دانید که داشتید."

باردو می خندد. او این روایت را تشخیص می دهد - خودش یک یا دو بار آن را نوشته است. "در این راه ، این یک داستان بسیار YA است."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتاب الکترونیکی خارجی

'خانه نهم' لی لی بردو به من نشان داد که یک راه زنده ماندن بیش از یک راه وجود دارد

وقتی در سال 2012 در یک تجاوز به پردیس جان سالم به در کردم ، زندگی من شروع به چرخیدن در مورد یک سوال مفرد کرد: چگونه زنده بمانم؟ معنای زنده ماندن چیست؟ من الان کی میشم؟


این مقاله شامل اشاراتی به تجاوز جنسی و آزار و اذیت است که ممکن است برای برخی از خوانندگان تحریک شود.

Inej Ghafa در Leigh Bardugo را شش نفر از کلاغ ها و کج پادشاهی است نوع بازمانده خشونت های جنسی من همیشه می خواستم به نوع، بیمار، مهربان، و قوی: مانترا درونی او - "صعود ، اینج" نیز برای من یک مانترا شد.

بارگوگو از تأثیر ضربه ای که بر بازماندگان در سریال " شش کلاغ " خود باقی مانده است ، دور نمی ماند ، به همین دلیل است که من تا حدودی به همین دلیل به این کتاب ها علاقه مند شدم. این تمایل برای کاوش در جنبه های تاریک زندگی بود که مرا به اولین رمان بزرگسال او ، خانه نهم جلب کرد. این کتاب در گلکسی "الکس" استرن ، دانشجوی سال اول دانشگاه ییل است که متناسب با قالب "معمولی" یک دانشجوی Ivy League نیست. او ترک تحصیلات دبیرستانی است که برای مقابله با گذشته آسیب زای خود و توانایی غیرمعمول دیدن خاکستری ها یا ارواح در حال قدم زدن روی زمین از مواد مخدر استفاده می کرد. او در ییل تحت شرایط توافق غیرمعمول است: در ازای پذیرش و شهریه ، به عنوان عضو خانه لته فعالیت می کند ، که فعالیت های انجمن های مخفی دانشگاه را نظارت می کند و آنها را از دست زدن به جادوی ممنوعه باز می دارد - یا حداقل معتدل بودن بیش از حد. .

خانه نهم برای همه کتاب نیست. این کتاب در مورد بازماندگان است که کلمه سخت زنده ماندن را انجام می دهند .
الکس استرن همانند اینج زنده مانده است. او از مرگ بهترین دوستش هلی جان سالم به در برد ، یک عمر از دیدن گرایس ، خشونت خیابانی ، اعتیاد به مواد مخدر و سوء استفاده جنسی در دوران کودکی. اما الکس یک بازمانده فرارتر و کمتر آمرزنده تر از اینج است. در جایی که اینج در ایمان خود آسایش پیدا می کند ، الکس هر گونه راحتی بالقوه را رد می کند. او به خودش اجازه نمی دهد که در ییل در خانه احساس کند . او هرگز فراموش نمی کند که دید او از گریس او را آزار داده و عذاب داده است. تنها دفعاتی که او به خود اجازه آرامش می دهد ، زمانهایی است که او با دارلینگتون ، عضو ارشد و عضو یل عضو لتی که او را راهنمایی می کند ، و پروفسور بلبام ، که به آلکس پناهگاه و شغلی ایمن ارائه می دهد ، می باشد.


خانه نهم برای همه کتاب نیست. این کتاب در مورد بازماندگان است که کلمه سخت زنده ماندن را انجام می دهند -  و الکس تنها نیست. اسپویلرهای پیش رو. در لحظه ای آزار دهنده برای خواندن ، دوستش رحمتی توسط دانشجویان کالج سوءاستفاده از مارک قدرتمند جادو مورد حمله قرار می گیرد. رحمتی مانند من ، بازمانده از حمله به دانشگاه است. مهاجم وی حمله را به تصویر کشید و آن را منتشر کرد ، چیزی که احساس می کرد خیلی آشناست. متهم من با سوء استفاده از دیگران فریاد زد که انگار این یک فتح جنسی اجماع است.

هنگامی که الکس اتفاقاتی را که برای رحمت رخ داده است ، کشف می کند ، او از یک سحر و جادو ممنوعه برای پاک کردن فیلم های منتشر شده استفاده می کند و علناً از قاتل Mercy خجالت می کشد. این یک روش قدرتمند و تاریک برای مقابله با خشم و شرم است که بازماندگان هم اغلب پس از خشونت جنسی احساس می کنند. من در مورد همه بدترین راه هایی که می توانم زندگی مهاجمم را برای ماه ها پس از آن که برایم اتفاق افتاد ، بدبخت کنم. اما من جادوی تاریک ییل خانه نهم را در اختیار ندارم. در عوض ، قسمت های Dexter را دوباره بازنویسی کردم و داستان های داستانی را در اتاق خوابگاه خود نوشتم.

هرچه آرزو می کنم مثل اینج یک بازمانده باشم ، گاهی اوقات مثل رحمت هستم. من تلاش می کنم خودم را برای آنچه اتفاق افتاده است سرزنش نکنم و در اعماق شرم احساس عمیق کنم. و گاهی اوقات من الکس هستم: شریر ، محافظ ، محتاط و وحشتناک که اگر به خودم اجازه دهم درباره آنچه اتفاق افتاده است فکر کنم ، هر کاری که برای آن کار کردم ، در اطرافم خراب خواهد شد.


... وقتی با همسرم ازدواج کردم ، افسر ما در این مراسم نقل قول مورد علاقه من را از خانه نهم به اشتراک گذاشت : عشق "دو نفر است که همان طلسم را بازی می کنند."
الکس با استفاده از قدرت و معجون خود ، کتاب را خرج می کند تا بفهمد چه کسی یک دختر محلی New Haven را کشته است ، برای کمک به رحمتی در برقراری عدالت ، برای یافتن دارلینگتون هنگام ورود به پورتال و هرگز برنگشت. اما او همچنین از قدرت خود برای مقابله با آسیب های شخصی خود استفاده می کند. او از توانایی خود برای دیدن گریس به نفع خود استفاده می کند. او حتی هویت خود را دوباره جلب کرد و تصمیم گرفت از اسم نامگذاری شده خود ، کهکشان ، با صدای بلند در صحنه ای بخصوص آزار دهنده استفاده کند. دو سال پس از تجاوز به من ، نام من را به آلاین تغییر دادم . با انجام این کار ، من توانایی خود را برای تصمیم گیری در مورد اینکه من کی هستم و منظور از بازمانده بودن است ، دوباره فهمیدم.

چند هفته پیش ، وقتی با همسرم ازدواج کردم - زنی که بعد از حمله به دانشگاه و در کنار من ایستاده بود و همه داستانهای بد انتقام من را می خواند - افسر ما در این مراسم نقل قول مورد علاقه من را از خانه نهم به اشتراک گذاشت : عشق "دو" افرادی که همان طلسم را بازی می کنند. " جادو در مجلس نهم اغلب برای تحمیل درد استفاده می شود ، اما این طور نیست. سحر و جادو می تواند برای عشق مورد استفاده قرار گیرد ، مانند نوعی که با همسرم در میان می گذارم ، و نوعی که با دوستانی که در روزهای ابتدایی بعد از حمله من به من حمل کرده اند ، به اشتراک می گذارم. من همچنین شش مورد کلاغ مورد علاقه خود را خوانده امدر نذوراتم نقل کنم ، که اینج به کاز گفت ، و نیز یک بازمانده از تروما: "من تو را بدون زره خواهم داشت." من به طور طبیعی بازماندگان هستم ، زیرا من در اثر چیزی آسیب زا زندگی کرده ام ، اما من نیز با انتخاب خودم یک بازمانده زنده هستم ، زیرا نمی گذارم آن تجربه قدرتم را از من دور کند. این پیچیده ، کثیف و همیشه ملایم نیست ، اما من زنده ماندن را انتخاب می کنم. دوست دارم انتخاب کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتاب الکترونیکی خارجی

ریحانا کتاب 500 صفحه ای "Autobiography Visual" منتشر می کند

برای ستارگان پاپ کمیاب است که به معنای واقعی کلمه ، چیزی کمتر از یک کتاب باز باشد. جاستین تیمبرلیک ، لیدی گاگا ، برادران جوناس و جنیفر لوپز تنها بخش کوچکی از موسیقی دان های مگا هستند که خاطرات خود را در مورد شغل خود ، زندگی های عاشقانه و همه چیز در بینشان ثبت کرده اند. اکنون ، یکی دیگر از افراد مشهور مشهور پیوستن به صفوف است. زندگینامه بصری ریحانا در 24 اکتبر توسط فائیدون منتشر می شود و قیمت سنگین آن 150 دلار است.


ریحانا بیش از 1000 عکس از خواننده را در 500+ صفحه خود به نمایش می گذارد. این کتاب شامل عکس های خانوادگی از کودکی خواننده در باربادوس بومی خود ، عکس های تور کنسرت در سراسر جهان ، و پشت صحنه صحنه های لحظه به لحظه مد او را نشان می دهد.

مانند هر کاری که ریحانا انجام می دهد ، از موسیقی تا ردیف های موفقیت آمیز آرایش و لباس ، کتابش از بیشتر تجملات است. نسخه استاندارد از کتاب است که برای 150 $ به فروش می رسد، و همچنین سه نسخه محدود است - ریحانا: فنتی ایکس Haidon ، که هزینه 175 $؛ Rihanna امضا شده : Luxury Supreme ، که 5500 دلار هزینه دارد. و Rihanna: Ultra Luxury Supreme ، که دارای یک پایه نمایش سنگ مرمر است و وزن آن نزدیک به دو هزار پوند است. این نسخه در حال حاضر فروخته شده است


YouTube
در حالی که قدرت ستاره ریحانا از زمان برخورد وی در صحنه موسیقی در 17 سالگی در سال 2005 تنها افزایش یافته است ، اما او اکثراً در سالهای اخیر از کانون توجه تبلو ناپدید شده است. در حالی که مطمئناً شایعات پیرامون زندگی دوستیابی ریحانا و بازگشت او به موسیقی پس از وقفه سه ساله به گوش می رسد ، اما او درباره زندگی شخصی و برنامه های شغلی خود بسیار کم تأیید کرده است. هواداران باید منتظر بمانند که آیا این کتاب ریحانا بینش بیشتری در مورد زندگی شخصی و افکار یکی از محبوب ترین ستاره های پاپ جهان دارد یا خیر .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتاب الکترونیکی خارجی

فینالیست های جایزه ملی کتاب 2019 اینجا هستند

در دنیای ادبیات ، پاییز فصل اسکار است ، وقتی همه مدال ها توزیع می شوند و جوایز برنده می شوند. صبح سه شنبه ، بنیاد ملی کتاب فصل را آغاز کرد (که با اعلامیه جایزه نوبل ادبیات در اواخر همین هفته ادامه می یابد ، و اعلام جایزه بوکر هفته آینده) با اعلام 25 فینالیست برای جوایز ملی کتاب 2019 2019 . در هر یک از این پنج گروه پنج نامزد - داستان ، غیرداستانی ، ادبیات جوانان ، شعر و ادبیات ترجمه شده - وجود دارد و برندگان در 20 نوامبر در مراسمی در شهر نیویورک اعلام می شوند.


جوایز کتاب ملی که در سال 1950 تأسیس شده است از معتبرترین جوایز است که می توان به نویسنده در ایالات متحده اهدا کرد. در سالهای اخیر جوایز به شخصیتهای ادبیات معتبری مانند تائسیسسی کواتس ، کلسون وایتهد ، جسمین وارد ، لوئیز اوردریچ و پتی اسمیت اهدا شده است. سال گذشته ، الیزابت آچهودو و سیگردید نونز جزء برندگان جوایز ملی کتاب 2018 بودند .

امسال فینالیست ها شامل نویسندگان محبوب مانند سوزان چوی ، مارلون جیمز ، و لیلا لالامی و همچنین نام های جدیدی همچون کالی فجاردو-آنستین ، سارا م. بروم و تریسی مک میلان کوتوم هستند. همانطور که به مرور می پردازید ، ممکن است متوجه شوید که لیست های کوتاه بسیار شگفت آور هستند - بازتاب واقعی ایالات متحده و مردم آن. در اینجا فینالیست های جوایز ملی کتاب 2019 2019 آورده شده است:

داستان
لیست کوتاه داستان برای جوایز کتاب ملی 2019 شامل "اعتماد به نفس ورزش" توسط سوسان چوی ، "گرگ سیاه پلنگ" توسط مارلون جیمز و موارد دیگر است. 
تمرین اعتماد توسط سوزان چوی


آخرین اثر سوزان چوی یک رمان-درون-رمان است که با داستان دانش آموزان دوره دبیرستان آقای کینگزلی و "تمرین اعتماد" شروع می شود که وی از آنها می خواهد اجرای کنند و تعدادی از دراماتیک را پیچ و تاب می کنند. از آنجا.

سابرینا و کورینا توسط کالی فجاردو-آنستین

در 11 داستان کوتاه ، کالی فجاردو-آنستین داستانهای زنانی را که غالباً از رسانه های اصلی غافل می شوند ، روایت می کند: زنان شیکاا با ریشه هایی به جنوب غربی که صدها سال ، اگرنه هزاران سال ، به پشت خود ادامه نمی دهند. در مصاحبه با بوستل ، کالی فجاردو-آنستین گفت: "من همیشه خواننده بودم ، اما تا زمانی که من شروع به خواندن جولیا آلوارز و ساندرا سیسنروس در دبیرستان نکردم ، واقعاً احساس می کردم که ممکن است برای کسی مثل من امکان پذیر شود. من عاشق ادبیات هستم ، اما به نظر نمی رسید ادبیات فضایی باشد که از من استقبال کند ، یک شیکانا از جنوب غربی که مختلط است. "

پلنگ سیاه ، گرگ قرمز توسط مارلون جیمز

مارلون جیمز برنده جایزه بوکر استعدادهای خود را در یک رمان به فانتزی تبدیل می کند ، اولین بار در این سریال که به عنوان Game of Thrones آفریقایی توصیف شده است .

آمریکایی های دیگر توسط لیلا لالامی

از لیلا لالامی ، فینالیست جایزه پولیتزر ، داستانی درباره یک مهاجر مراکشی آورده می شود که مرگ غیر منتظره و غم انگیز آن در سراسر اجتماع خود و پس از آن نشان می دهد.


ناپدید شدن زمین توسط جولیا فیلیپس

جولیا فیلیپس خوانندگان را به دورترین گوشه سیاره ، شبه جزیره در حاشیه شمال شرقی روسیه که دو دختر در آن مفقود شده اند منتقل می کند.

غیرداستانی
فهرست کوتاه داستانی برای جوایز کتاب ملی 2019 شامل "خانه زرد" و "ضخیم" است.
خانه زرد توسط سارا M. بروم

خاطرات سارا م. بروم در تمام پیچیدگی ها و ظرافت هایش به بررسی نیواورلئان ، زادگاهش می پردازد. باروم در مصاحبه با بوستل اظهار داشت: در نهایت در کتاب سعی می کنم به روشی که در آن می توانیم داستانهایی داشته باشیم که عاری از این تفاوت های ظریف باشند ، بدست آورم که به بافت یک مکان می دهد و می خواهم بتوانم می گویم: من اهل نیواورلئان هستم ، و این یک شهر عالی است ، و می دانم چگونه خط دوم را رعایت کنم ، بلکه همه این اختلالات وجود دارد که ما باید به نحوی برطرف کنیم. "


ضخیم توسط Tressie McMillan Cottom

Tressie مک میلان Cottom باعث می شود اولین بازی خود را با مجموعه مقاله سوزاننده ضخیم در مورد ضخامت در حال، در حال سیاه و سفید، و از گفتگو در مورد زیبایی، پول، و بیشتر از مطالعه حذف شدند.

آنچه شما شنیده اید توسط کارولین فورچه درست است

شاعر کارولین فورچه در بیست و هفتمین سال زندگی خود ، هنگامی که به السالوادور سفر می کند با یک غریبه مرموز ، که او را به قلب کشور می برد - در تمام زیبایی ها و خطراتش ، بازگو می کند.

ضربان قلب زخم زانو توسط دیوید تروئر

دیوید تروئر ، نویسنده اوجبوه ، تاریخ واقعی زندگی بومیان ایالات متحده را در سالهایی از سال 1890 که 150 سیوکس به دست نیروهای مسلح آمریکا درگذشت ، می گوید.

انفرادی توسط آلبرت وودفوکس با لسلی جورج

آلبرت وودفوکس بیش از 40 سال را در سلول انفرادی در زندان بدنام آنگولا در لوئیزیانا به جرم و جنایتی که مرتکب نشده است گذراند. در این مدت ، او 23 سال در روز ، هر روز را در سلول کوچک خود گذراند. در انفرادی ، او از زنده ماندن از این تجربه می نویسد.


ادبیات جوانان
فهرست کوتاه ادبیات جوانان برای جوایز کتاب ملی 2019 شامل "حیوان خانگی" و "نگاه هر دو راه" است.
حیوان خانگی توسط آکوائکه امزی

در پت ، آکوائکه امزی شخصیتی فرامرزی را به شکل جم به خوانندگان می دهد ، که می بیند هیولا هیچ کس دیگری نمی تواند آن را ببیند و همه انکار می کنند که اصلاً وجود ندارند.

نگاه کنید به هر دو راه جیسون رینولدز

جیسون رینولدز محبوب جوان و کودک محبوب ، داستان زندگی و بسیاری از جهات را می توان از طریق 10 داستان (از هر بلوک) یک خانه پیاده روی از یک مدرسه بافته است.

Patron Saints of Nothing توسط رندی ربی

مراکز جدید ردی ریبای روی جی قرار دارد که برنامه او برای گذراندن تابستان گذشته قبل از بازی در دانشگاه بازی های ویدئویی است ، هنگامی که پسر عموی وی به قتل رسید ، جدا می شود و او برای کشف آنچه اتفاق افتاده است به فیلیپین سفر می کند.


سیزده درب ، گرگ در پشت همه آنها توسط لورا روبی

در رمان جدید برنده مدال چاپز ، لورا روبی ، دو خواهر یتیم سعی می کنند مسیر خود را در آمریکایی شکسته از افسردگی بزرگ و جنگ جهانی دوم پیدا کنند.

1919 سالی که آمریکا را تغییر داد توسط مارتین دبلیو سندلر

صد سال پیش ، ایالات متحده با بسیاری از همان موضوعاتی که امروز کشور را مبتلا می کند ، روبرو شد: نژادپرستی ، سکسیسم ، طبقه بندی. در سال 1919 سالی که آمریکا را تغییر داد ، مارتین دبلیو سندلر به کودکان نشان می دهد که چرا درک تاریخ برای تغییر حال ضروری است.

شعر
فهرست کوتاه شعر برای جوایز ملی کتاب 2019 شامل "سنت" و "جمهوری ناشنوا" می شود.
سنت توسط جریکو براون


جریکو براون - یکی از شاعران مورد علاقه توییتر - از سیاهی ، ملکی بودن و موارد دیگر در مجموعه سوم خود می نویسد.

"من": اشعار جدید و برگزیده توی درریکوت

او در مجموعه Toi Derricotte سفر خود را برای جستجوی حقایق بیشتر درباره نژاد ، جنسیت ، جنسیت و موارد دیگر به خوانندگان نشان می دهد.

جمهوری ناشنوا توسط ایلیا کامینسکی

روایتی در اشعار ، جمهوری عزیز در شهرهایی از یک کشور مملو از سیاسی و اشغالی متمرکز است که می دانند چگونه می توانند نظم جهانی جدید خود را به چالش بکشند.

توسط کارمن گیمنز اسمیت ضبط شوید

همانند ناشنوایان جمهوری ، Be Recorder یک فراخوان برای اقدام است ، فریادی برای مبارزه با خودکامگی است که جهان می سوزد.

Sight Lines توسط Arthur Sze

در دهمین مجموعه خود ، آرتور ساز با فرم بازی می کند تا چطور جهان را می بینید.

ادبیات ترجمه شده
لیست بلند ادبیات ترجمه شده برای جوایز کتاب ملی 2019 شامل "پلیس حافظه" و "عبور" است.
مرگ کار سخت خالد خلیفه است ، ترجمه لری پرایس


Death is Hard Work ، ترجمه شده از عربی است ، جنگی از جنگ داخلی سوریه ، از دید سه شخص عادی.

بازگشت به بارون ونکهایم توسط László Krasznahorkai ، ترجمه شده توسط اوتلی مالت

بازگشت از بارون Wenckheim از مجارستانی ، Baron Wenckheim's Homecoming پس از فرار از بدهی های خود در بوئنوس آیرس ، جایی که در تبعید زندگی می کرد ، به زادگاه خود بازگشت.

The Barefoot Woman توسط Scholastique Mukasonga ، ترجمه جردن استامپ

این ترجمه از فرانسوی ترجمه شده است ، این خاطره داستان مادر نویسنده است ، که تمام تلاش خود را برای محافظت از فرزندان خود در برابر نسل کشی رودا انجام داد.

پلیس حافظه توسط یوکو اوگاوا ، ترجمه استفان اسنایدر

در اصل در ژاپن در سال 1994 منتشر شد ، پلیس حافظه از هر زمان دیگری مرتبط است - و برای اولین بار به زبان انگلیسی در دسترس است. این رمان در جزیره ای تنظیم شده است که اشیاء - و سپس مفاهیم - از درک جمعی ناپدید می شوند.

تقاطع توسط Pajtim Statovci ، ترجمه دیوید هاکستون

رمان Pajtim Statovci با ترجمه از فنلاندی ، دو دوست به نام های Bujar و Agim را دنبال می کند که از آلبانی کمونیست به ایتالیا در جستجوی مکانی که در خانه احساس می کنند بیشتر می شوند - در محیط و بدن آنها.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتاب الکترونیکی خارجی

خواندن "یکی از ما بعدی است" را با کارن M. McManus همین حالا شروع کنید

هنگامی که اولین اثر رمز و راز بزرگسالان جوان کارن م. مکمنوس ، یکی از ما در حال دروغ گفتن است ، در سال 2017 به قفسه هایی رسید ، به پرفروش فوری و مورد علاقه عاشقان تریلر تبدیل شد. در کلوپ صبحانه با داستان Pretty Liars Pretty ملاقات می کند ، پنج دانش آموز وارد بازداشت گروهی شدند و تنها چهار نفر ظاهر شدند. با پایان بازداشت ، سیمون ، خالق برنامه شایعات مشهور Bayview High ، درگذشت. اکنون ، مکمنوس در 7 ژانویه سال 2020 ، در یکی از ما بعدی ، به یکی از ما بعدی ، به Bayview High برمی گردد. بوستل یک کتاب اختصاصی از کتاب زیر دارد!


اگرچه یک سال از برنامه های شایعات مربوط به copycat در سال پس از مرگ سایمون پخش شده است ، اما هیچ یک نتوانسته است خلافی را که از وی خارج شده پر کند. تا به حال. این بار یک برنامه نیست - یک بازی است: حقیقت یا جرات. وقتی حقایق تاریک می شوند و شجاعان تبدیل به مرگبار می شوند ، دانشجویان Phoebe ، Maeve و Knox می دانند که نمی توانند برای کمک به پلیس حساب کنند. سیمون از بین رفته است ، اما شخصی مصمم است میراث خود را در Bayview High زنده نگه دارد. و این بار ، قوانین کاملاً جدیدی وجود دارد.

در زیر ، بوستل گلچین اختصاصی از کتاب " یکی از ما بعد از کارن م. مکمنوس" در ژانویه دارد. اگر جرات دارید بخوانید:


فصل سوم: ناکس
چهارشنبه ، 19 فوریه


قفسه لباس نیمه کاره کنار من را با احساس ترس وجودی اسکن می کنم . از فروشگاههای بزرگ متنفرم. آنها بسیار روشن ، بیش از حد بلند و پر از آشغال هستند که به کسی احتیاج ندارند. هر وقت مجبور شدم وقت خود را در یک زمان بگذرانم ، به این فکر می کنم که فرهنگ مصرف کننده تنها یک حواس پرتی طولانی و گران قیمت برای کشتار سیاره از این واقعیت است که همه ما در نهایت خواهیم مرد.

سپس آخرین قهوه یخ زده 6 دلاری خود را مکیدم ، زیرا من مشارکت کننده مایل به این طرز کار نیستم.

"این چهل و دوه و شصت ، احترام خواهد بود ،" زن پشت پیشخوان می گوید وقتی نوبت من است. کیف پول جدیدی را برای مادرم تهیه می کنم و امیدوارم درست شود. حتی با دستورالعمل های مکتوب مفصل او ، هنوز هم مثل دوازده کیف پول سیاه دیگر به نظر می رسد. من بحث طولانی را بین آنها گذراندم و اکنون برای کار دیر می شوم.

احتمالاً فرقی نمی کند ، زیرا الی کلاینفلتر به من پول نمی دهد یا اکثر اوقات ، حتی توجه می کنم که آنجا هستم. با این وجود ، من پس از ترک Bayview Mall ، به دنبال پیاده رو در پشت ساختمان ، سرعت خود را انتخاب می کنم تا اینکه چیزی بجز آسفالت باریک شود. سپس ، پس از یک نگاه سریع به شانه ام تا اطمینان حاصل شود که هیچ کس تماشا نمی کند ، به حصار زنجیر پیوند زده اطراف محوطه ساختمانی خالی نزدیک می شوم.

قرار است یک گاراژ پارکینگ جدید در دامنه تپه پشت بازار واقع شود ، اما شرکت ساخت آن پس از شروع کار ورشکست شد. تعداد زیادی از شرکت های ساختمانی پیشنهاد مناقصه ای را دارند ، از جمله پدرم. تا آن زمان ، سایت در حال قطع کردن مسیری است که بین مرکز خرید و مرکز Bayview قرار گرفته است. اکنون باید تمام راه را در اطراف ساختمان و پایین یک جاده اصلی طی کنید که ده برابر طول می کشد.

مگر اینکه شما کاری را انجام دهید که من انجام خواهم داد.

اردک زدم زیر شکاف غول پیکر در حصار و دامن اطراف نیمی از بشکه های نارنجی و سفید تا زمانی که مشرف به یک گاراژ جزئی ساخته نشوم و آنچه قرار بود سقف آن شود. همه چیز با ضخامت پلاستیکی ضخیم پوشیده شده است ، به جز فرود چوبی با مجموعه ای از پله های فلزی در امتداد یک طرف ، به بخشی از تپه منتهی می شود که هنوز حفر نشده است.

من نمی دانم چه کسی در Bayview High ابتدا تصور روشن داشت که بتواند قطره پنج پا را از روی زمین پرش کند ، اما اکنون این میانبر مشهور از بازار به مرکز شهر است. که برای روشن شدن ، پدرم به خاطر گرفتن من مرا به قتل می رساند . اما او اینجا نیست و حتی اگر هم بود ، نسبت به الی کمتر به من توجه می کند. بنابراین خودم را در برابر یکی از بشکه های ساختمانی در می آورم و به پایین نگاه می کنم.

فقط یک مشکل وجود دارد

این طور نیست که از ارتفاع می ترسم. این بیشتر است که من ترجیح می دهم برای زمین محکم باشد. وقتی تابستان گذشته پیتر پان را در اردوگاه درام بازی کردم ، آنقدر از اینکه به دور قرقره ای پرواز کنم ، دلگیر شدم که مجبور شدند مرا به پایین بیاورند تا به سختی دو پا از صحنه خارج شوند. "شما پرواز نمی کنید ، ناکس ،" مدیر تولید هر زمان که از او می چرخید ، گله می کرد. "شما در بهترین حالت لاغر هستید."


"این نیست که از ارتفاع می ترسم. بیشتر این است که من ترجیح می دهم به زمین محکم باشم."
خیلی خوب. از ارتفاع می ترسم. اما من در حال تلاش برای غلبه بر آن هستم. من به تخته های چوبی زیر من خیره شده ام. آنها بیست فوت دورتر به نظر می رسند. کسی سقفی کرد؟

وی گفت: "روز خوبی است که کسی بمیرد. فقط من نیستم ، "من مثل اینکه داکس ریپر ، بی رحمانه ترین شکارچی فضل در جنگ های بونتی است ، شکایت نمی کنم . از آنجا که تنها راهی که می توانم این احساس عصبی را بیشتر حساس تر کنم ، نقل قول شخصیت بازی های ویدیویی است.

من نمی توانم این کار را انجام دهم به هر حال پرش واقعی نیست. من در لبه می نشینم ، چشمانم را می بندم ، فشار می آورم و فشار می دهم تا چند مار آخر را مانند یک مار ناجوانمردانه پائین بیاورم. من به طرز ناخوشایندی به زمین می نشینم ، و بر تأثیر می افتم و بر روی تخته های چوبی ناهموار می گیرم. ورزشی ، من نیستم.

من می توانم تعادل خود را به دست آورم و به سمت پله ها بازگردم. فلز سبک وزن با هر قدم که بلند می شوم با صدای بلند صدا می زند. من یک بار که به زمین جامد برخورد کردم و یک چیزی از مسیر تپه سمت حصار پایین را رها کردم ، یک حالت تسکین بخشیدم. مردم قبلاً از آن بالا می رفتند تا اینکه کسی قفل را شکست. در دروازه و داخل بیشه درخت در حاشیه مرکز Bayview می لغزم. اتوبوس شماره 11 به مرکز شهر سن دیگو در انبار جلوی تاون هال خاموش است و من در خیابان به سمت درهای باز باز می شوم.


آن را با یک دقیقه وقت صرف کنید. من ممکن است بعد از همه به زمان ثابت شود. کرایه خود را پرداخت می کنم ، به یکی از آخرین صندلی های خالی می ریزم و تلفن خود را از جیبم بیرون می کشم.

در کنار من یک صدای پوزه بلند قرار دارد. "این چیزها امروز بخشی از دست شما هستند ، اینطور نیست؟ نوه من سقوط نخواهد کرد. من به او پیشنهاد کردم آخرین باری که من او را برای خوردن غذا بیرون آورده ام ، ترک کند و شما فکر می کنید که من او را با صدمات جسمی تهدید کرده ام. "

من به دنبال یک جفت چشم آبی رنگ در پشت صحنه های دو گوش هستم. البته. هرگز شکست نمی خورد: هر وقت من در ملاء عام هستم و پیرزنی در آنجا هستم ، او با من گفتگو را شروع می کند. مائو آن را فاکتور خوب مرد جوان می نامد. او می گوید: "شما یکی از این چهره ها را دارید." "آنها می توانند به شما بگویند بی ادب نخواهید شد."

من آن را لعنت ناکس مایرز می نامم: مقاومت غیر قابل مقاومت در برابر اکتوگران ، برای دختران سن من نامرئی است. در طول باز کردن فصل Cal State Fullerton در Café Contigo ، Phoebe Lawton به معنای واقعی کلمه بیش از من را رها کرد تا وقتی که اواخر شب در حالی که در خانه غرق شد ، به براندون وبر بروم.

"من آن را لعنت ناکس مایرز می نامم: غیرقابل مقاومت در برابر اتباع ، برای دختران سن من نامرئی است."
من باید مثل پرکننده براندون پیمایش کنم و وانمود کنم که نشنیده ام. آنچه که براندون انجام خواهد داد ، مانترا زندگی وحشتناکی است ، زیرا او فضایی بی روح است که از طریق زندگی روی موهای خوب ، ویژگی های متقارن و توانایی پرتاب یک مارپیچ کامل اسکیت می کند - اما او همچنین هر آنچه را می خواهد دریافت می کند و احتمالاً هرگز نیست. در مکالمات اتوبوس سالمندان ناخوشایند گیر افتاده است.


پس آره. کاهش شنوایی انتخابی برای پانزده دقیقه آینده راهی برای این کار خواهد بود. درعوض ، خودم می گویم ، "یک کلمه برای آن وجود دارد. نوموفوبیا ترس از بودن بدون تلفن شما. "

او می پرسد: "درست است؟" و اکنون این کار را کردم. سیلاب ها باز است. با رسیدن به مرکز شهر ، من در مورد شش مادر بزرگ و جراحی تعویض مفصل رانش می دانم. تا زمانی که اتوبوس از یک دفتر از دفتر الی پیاده نشوم ، می توانم در وهله اول به آنچه انجام می دهم بر روی تلفن خود برگردم - چک کردن اینکه ببینم متن دیگری از کسی که دیروز حقیقت یا جرات را ارسال کرده است وجود دارد یا خیر.

من باید وانمود کنم که هرگز آن را ندیدم. همه در Bayview High باید. اما ما اینطور نیست پس از اتفاقی که با سیمون افتاد ، آن را در DNA جمعی ما پخته می شود تا با این وسایل مجذوب شویم. دیشب ، در حالی که قرار بود یک دسته از ما برای بازی بهاره خط بکشیم ، ما با تلاش برای حدس زدن که ممکن است گمنام ناشناخته باشد ، محاصره می شویم.

"من باید وانمود کنم که هرگز آن را ندیدم. همه در Bayview High باید. اما ما اینطور نیست."
البته همه چیز یک شوخی بود. ساعت چهار است که من از درهای ساختمان اداری تا زمان اثبات شده عبور می کنم - خوب از مهلت بیست و چهار ساعته برای هر کسی که قرار است بازی را انجام دهد برای پاسخگویی می گذرد - و آخرین سیمون wannabe ساکت مانده است.


کافی شاپ را در لابی می گذرانم و یک آسانسور را به طبقه سوم می برم. تا زمانی که اثبات در انتهای راهرو باریک باشد ، در کنار یکی از آن کلینیک های تعویض مو است که کل سالن را با بوی شیمیایی درجه ای پر می کند. یک مرد طاس از درب آن بیرون می آید ، پیشانی او به طور ناموزون با موهای تیز و موی لمس می شود. او چشمانش را پایین می آورد و مانند گذشته که من او را به خرید پورنو گرفتم ، از من می گذرد.

هنگامی که من تا زمانی که درهای اثبات شده من باز می شوم ، بلافاصله با صدای صدای صدای زیاد صدای بسیاری از مردم که در فضای خیلی کوچک پیچیده شده اند برخورد می کنم ، همه یکباره صحبت می کنند.

"چند محکوم؟"

"دوازده که ما از آنها می دانیم ، اما باید بیشتر باشد."

"آیا کسی با کانال هفت تماس گرفته است؟"

"هجده ماه پس از آن آزاد شد ، سپس دوباره به عقب برگردید." "ناکس!" Sandeep Ghai ، دانش آموخته حقوق دانشگاه هاروارد که پاییز گذشته کار خود را برای الی شروع کرد ، از پشت یک دسته از پوشه های قرمز قرمز که تا بینی اش جمع شده بود ، به سمت من میله می رود. فقط مردی که دنبالش می گشتم. من امروز به چهل کیت کارفرما احتیاج دارم. نمونه کیت در بالا به همراه همه آدرس ها. آیا می توانید این کارها را برای پنج ساعت اجرا ارسال کنید؟ "

"چهل؟" وقتی پشته را از او می گیرم ، ابروهایم را بالا می برم. تا زمانی که اثبات نشده نباشد فقط از افرادی که الی و سایر وکلا فکر می کنند به اشتباه متهم شده اند دفاع نمی کند. همچنین به آنها کمک می کند تا پس از خارج شدن از زندان شغل پیدا کنند. بنابراین ، هر چند وقت یکبار ، پوشه هایی پر از مطالب و نامه ای را چاپ می کنم که چرا استخدام کارمندان سابق ، همانطور که الی آنها را صدا می کند ، برای تجارت مناسب است. اما اگر یک شرکت محلی در هفته علاقمند باشد ، معمولاً خوش شانس هستیم. "چرا اینقدر؟"


Sandeep می گوید: "تبلیغات از پرونده D'Agostino ،" همه چیز را توضیح می دهد. وقتی من هنوز هم گیج به نظر می رسم ، او اضافه می کند ، "وقتی فرصتی برای PR آزاد وجود دارد ، همه به یک شهروند شرکتی تبدیل می شوند."

باید حدس می زدم الی پس از اثبات اینکه بسیاری از افراد محکوم به اتهام مواد مخدر در حقیقت توسط یک گروهبان پلیس سن دیگو ، کارل دی آگوستینو ، و دو تن از زیردستانش مورد تجاوز قرار گرفته و مورد تجاوز قرار گرفته بودند ، از این اخبار خبری بوده است. همه آنها در زندان در انتظار محاکمه هستند ، و تا زمانی که اثبات شده در تلاش برای برگرداندن محکومیت های واجی باشد.

آخرین باری که الی این مطبوعات را به دست آورد ، برای پرونده سیمون کلر بود. در آن زمان ، الی بعد از اخراج نیت مکائولی از زندان ، داستان اصلی در هر برنامه خبری بود. شرکت پدرم چند هفته بعد نات را استخدام کرد. او هنوز در آنجا کار می کند ، و اکنون آنها برای پرداخت کلاس های دانشگاه به او می پردازند.

بعد از اینکه برونوین رویااس به سمت ییل رفت و تا وقتی که اثبات شده به دنبال کارآموز دبیرستان دیگری بگردد ، تصور می کردم که ماو آن را بگیرد. او با الی محکم است ، به علاوه او بخش بزرگی از طرح نقشه سیمون است که در وهله اول کشف شد. اگر مایو شخصیت مخفی آنلاین خود را ردیابی نکرد ، هیچ کس به جز قربانی به سیمون نگاه نمی کرد.

"اگر مایو شخصیت مخفی آنلاین خود را ردیابی نکند ، هیچ کس به جز قربانی به سیمون نگاه نمی کرد."
اما مائو کار را نمی خواست. "این کار برونوین است. نه مال من است. "او می گفت ، با این صدایی که وقتی می خواهد مکالمه را پایان دهد ، استفاده می کند.


بنابراین من درخواست کردم تا حدودی به دلیل جالب بودن ، بلکه به این دلیل است که من دقیقاً در فرصت های شغلی مبارزه نمی کردم. پدر من ، که به هرکسی می گوید که نیت ماکائولی "یک بچه هلوواست" است ، هیچ وقت زحمت نکشید که بپرسم آیا می خواهم در ساخت مایرز کار کنم.

عادلانه بودن: من به هر چیزی که مربوط به ابزار باشد می خوردم. من یک بار بعد از چکش زدن انگشت شست به یک خمیر در هنگام آویزان کردن تصویر ، در اورژانس زخمی شدم. اما هنوز. می توانست از او سؤال کند.

Sandeep تکرار می کند: "ساعت پنج" ، هنگامی که پشت به سمت میز کار خود می ایستد ، اسلحه های انگشت را به سمت من سوار کرد. "من می توانم روی شما حساب کنم ، درست است؟" می گویم: "من این را بدست آوردم" ، می گویم دنبال فضای خالی می گردم. نگاه من به الی می رسد ، که تنها کسی است که تا زمان اثبات شدن یک میز کاملاً برای خودش پیدا می کند. آنقدر با پوشه ها جمع شده است که وقتی او هنگام صحبت کردن با تلفن به جلو می رود ، تمام آنچه که می بینید موهای دانشمند دیوانه او است. با تعجب ، جدول پشت سر او خالی است.

من به این راه پیش می روم ، به این امید که شاید فرصتی برای گفتگو با او داشته باشم. الی من را مجذوب خود می کند ، نه تنها به این دلیل که او به خوبی مسخره کار خود است بلکه به خاطر این که او این مرد است شما احتمالاً اگر او را در خیابان بگذرانید دو بار به آن نگاه نمی کنید. با این حال او بسیار با اعتماد به نفس است و ، من نمی دانم ، مغناطیسی یا چیزی است. حالا که چند ماه با او کار کردم ، تعجب آور نیستم که او یک نامزد زرق و برق دار داشته باشد ، یا اینکه او می تواند افرادی را که در پرونده های جنایی درگیر هستند ، برای ریختن انواع چیزهایی که احتمالاً نباید از آنها بگذرد ، شگفت زده کند. . من می خواهم که او راه های خود را به من بیاموزد.


بعلاوه ، اگر او نام من را یاد می گرفت ، عالی خواهد بود.

"الی من را مجذوب خود می کند ، نه تنها به این دلیل که او به خوبی مسخره کار خود است ، بلکه به دلیل این که او این پسر است شما احتمالاً اگر او را در خیابان بگذرانید دو بار به آن نگاه نمی کنید."
حتی قبل از اینکه Sandeep فریاد بزند ، آن را نیمی از اتاق نکشیده ام ، "الی! ما به شما در وینترفل احتیاج داریم. "

الی صندلی خود را به عقب می چرخاند و به پوشه ها نگاه می کند. "در چه؟"

Sandeep می گوید: "وینترفل".

وقتی الی هنوز خالی به نظر می رسد ، گلویم را پاک می کنم. من می گویم: "این اتاق کنفرانس کوچک است." "یاد آوردن؟ Sandeep به آنها اسامی داد تا بتوانیم آنها را از یکدیگر جدا کنیم. ساندیپ مانند من یک طرفدار عظیم بازی تاج و تخت است ، بنابراین او اتاقها را به نام خود در دو موقعیت داستان قرار داد. اما الی هرگز کتاب ها را نخوانده است و یا اپیزودی از برنامه تلویزیونی را ندیده است ، و همه چیز جهنم را از او اشتباه می گیرد.


"اوه درست. با تشکر از شما. "الی با عصبانیت به من برخورد کرد ، سپس به سمت Sandeep برمی گردد. "فقط گفتن" اتاق کنفرانس کوچک "چه اشتباهی داشت؟"

Sandeep تکرار می کند: "ما به شما در وینترفل احتیاج داریم". الی با آهی می ایستد و من با عبور از او لبخندی دلگیر می کنم. پیش رفتن.

پرونده هایم را در میز کنفرانس خالی پهن کردم ، تلفنم را در کنار آنها قرار دادم و شروع به جمع آوری بسته های کارفرمایی کردم. به محض اینکه تلفن را انجام دهم ، شروع به وزوز کردن با متن متن ، البته از خواهرانم می کند. من چهار نفر از آنها ، بزرگتر از من ، همه با نام های K دارم : Kiersten ، Katie ، Kelsey و Kara. ما مانند کارداشیان هستیم ، مگر بدون هیچ پولی.

"ما مانند کارداشیان هستیم ، مگر بدون هیچ پولی."
خواهران من در مورد هر چیزی گفتگوی گروهی را شروع می کنند. تولدها ، برنامه های تلویزیونی ، دوست پسرهای فعلی یا دوست دختران ، گذشته. من ، اغلب. این یک کابوس است که همه آنها به یکباره شروع به مراقبت از زندگی عشق من یا آینده من می کنند. ناکس ، چه اتفاقی با مائو افتاد؟ او خیلی خوب بود! ناکس ، شما به چه کسی اقدام به تبلیغ می کنید؟ ناکس ، هنوز در مورد کالج ها فکر می کنید؟ سال آینده خواهد بود قبل از اینکه آن را بدانید!


اما این بار ، آنها در مورد نامزدی تعجب آور کیتی در روز ولنتاین صحبت می کنند. او اولین مایرزها خواهد بود که ازدواج کرده است ، بنابراین بحث های زیادی وجود دارد .

آنها سرانجام ساکت می شوند و وقتی متن دیگری وارد می شود ، من بسته بندی می کنم. من نگاه می کنم و انتظار دارم یکی از اسامی خواهرانم را ببینم - احتمالاً کیرستن ، زیرا او باید کلمه آخر را روی همه چیز داشته باشد - اما این یک شماره خصوصی.

Tsk ، هیچ پاسخی از بازیکن اول ما نیست. این بدان معنی است که شما دستگیر می شوید.

فبی لاوتون از شما بهتر انتظار داشتم. اصلاً جالب نیست. اکنون می توانم یکی از رازهای شما را در مورد این سبک واقعی کشف کنم.

چرندیات. من حدس می زنم این واقعاً اتفاق می افتد. اگرچه ، چقدر می تواند بد باشد؟ سیمون هیچ وقت زحمت نمایش فبی را درباره آن نمی داد ، زیرا او یک کتاب باز است. او تعداد زیادی قلاب می کند ، اما به مردم تقلب نمی کند و آنها را تجزیه نمی کند. و او یکی از آن دخترانی است که به راحتی بین گروه های اجتماعی Bayview بالا می چرخد ​​، مانند مرزهای نامرئی که بیشتر ما را از هم دور می کند ، برای او صدق نمی کند. من کاملاً مطمئن هستم که هیچ کس نمی تواند درباره Phoebe بگوید که ما از قبل نمی دانیم.


"سیمون هرگز زحمت نمایش فبی را درباره آن ندید ، زیرا او یک کتاب باز است."
نقاط خاکستری مدتی طول می کشد. مخترع ناشناس در تلاش است تا تعلیق بسازد و حتی اگر می دانم نباید طعمه را طعم دهم ، نبض من سرعت می یابد. سپس من از این کار متنفرم و می خواهم وقتی تلفن نهایی می شود تلفن خود را روی میز قرار دهم.

فبی با دوست پسر خواهرش Emma خوابید.

بلند شو چی؟

من به دفتر تا اثبات شده نگاه می کنم و انتظار دارم که نوعی واکنش گروهی داشته باشم. بعضی اوقات فراموش می کنم که من تنها دانش آموز دبیرستان در اینجا هستم. همه مرا نادیده می گیرند ، زیرا آنها برای مقابله با این مسئله گله دارند ، بنابراین من به تلفن خودم نگاه می کنم. تاریک شده است ، و من برای فعال کردن صفحه نمایش ، دکمه Home را فشار می دهم.

فبی با دوست پسر خواهرش Emma خوابید.


این نمی تواند واقعی باشد. اول از همه ، اما اما لاوتون حتی دوست پسر دارد؟ او یکی از ساکت ترین ، کمترین دختران اجتماعی در کلاس ارشد است. تا آنجا که من می توانم بگویم ، او با مشق شب خود در یک رابطه صمیمی است و همین است. به علاوه ، فبی این کار را با خواهرش انجام نمی داد. درست؟ منظور من این است که او را خوب نمی شناسم ، اما قوانینی وجود دارد. خواهرانم بر روی چیزی شبیه آن خون می گرفتند.

متن های بیشتری ظاهر می شوند ، یکی درست بعد از دیگری.

این چیست ، Bayview؟ شما نمی دانید؟ شرمنده شما پشت شایعات خود هستید.

در مورد توصیه بعدی برای دفعه بعدی که بازی خواهیم کرد: در اینجا همیشه جرات کنید.

فصل چهار
مائه

پنجشنبه 20 فوریه

من باید پروتکل را برای بررسی با کسی که تازه عمیق ترین و تاریک ترین راز خود را در کل مدرسه فاش کرده است ، می دانم. من نوعی زنگ زده هستم مدتی گذشته

من دیروز در Café Contigo بودم که تکالیف مربوط به Phoebe را از دست دادم. به محض اینکه استراحت خود را از سرویس میزها گرفت و تلفنش را چک کرد ، من می دانستم شایعات درست است. نگاه به چهره او دقیقاً مشابه هجده ماه پیش برونوین بود ، هنگامی که سایت این copycat که جیک روردان پس از درگذشت سیمون از آن استفاده می کرد ، آشکار شد که وی در شیمی شیمی فریب خورده است. نه فقط وحشت بلکه گناه.


"من باید پروتکل را برای چک کردن با کسی که تازه عمیق ترین و تاریک ترین راز خود را در کل مدرسه فاش کرده است ، می دانم. هر چند من زنگ زده ام ، هر چند. مدتی گذشته است."
بعد از گذشت مدت کوتاهی ، اما با سرخ شدن و لرزیدن ، Emma از طریق درب کافه در حال خنجر زدن بود. من تقریباً او را نشناختم. "آیا این درست است؟ به همین دلیل است که شما خیلی عجیب و غریب عمل کرده اید؟ "او خفه شد و تلفن خود را نگه داشت. فبی در پیشخوان در صندوق پول کنار پدر لوئیس بود و پیش بند او را بیرون می برد. من تقریبا مطمئن هستم که او قصد داشت مریض بازی کند و از آنجا خارج شود. یخ زد ، چشمانش دور شد و جواب نداد. اما همچنان ادامه داشت تا اینکه از چهره فبی فاصله داشت و برای یک لحظه می ترسیدم که او را سیلی بزند. "این در حالی بود که ما دوست داشتیم ؟"

فبی گفت: "پس از آن ، آنقدر سریع و تأکید آمیز که مطمئنم هم واقعیت دارد. سپس آقای سانتوس وارد عمل شد و بازوهایی را در اطراف فوبی و اما قرار داد و آنها را به داخل آشپزخانه گشود. این آخرین نفری بود که برای هر شب دیدم که هرکدام از آنها.


من فکر کردم آقای سانتوس به اندازه کافی سریع بوده است که نبرد خود را حفظ کند تا اینکه من متوجه شدم که دو تیم فوق العاده از تیم بیس بال Highway Bayview High به پیشخوان نزدیک می شوند. یکی از آنها به پیشخدمت گفت: "پیاده روی برای رینولدز" ، که ناگهان کل اتاق را به همراه صندوق پول نقد می پوشاند ، گفت. پسر دیگر هرگز از تلفنش نگاه نکرد. وقتی به خانه برگشتم و با ناکس وارد شوم ، او قبلاً همه چیز را شنیده بود.

وی گفت: "حدس بزنید که آخرین شایعه کننده Bayview ، خاک آنها را می داند."

دیشب ، من سؤال می کردم که آیا باید متناسب با Phoebe: باشه؟ اما مسئله این است که ، حتی اگر من همیشه او را دوست داشته ام ، ما دوست نیستیم. ما دوستانه هستیم ، بیشتر به این دلیل که وقت زیادی را در آنجا می گذرانم و به خاطر اینکه او یکی از افراد برون گرا است که با همه صحبت می کند. او یک بار شماره خود را به من داد ، "فقط این را خواهید داشت" ، اما من قبلاً هرگز از آن استفاده نکردم ، و شروع یک زمان عجیب و غریب بود. مثل اینکه به جای نگرانی کنجکاو بودم. حالا که برای صبحانه به طبقه پایین می روم ، هنوز نمی دانم این تماس صحیح بود یا نه.

"من از این سؤال می کردم که آیا باید فبی را نوشتم: خوب است؟ اما مسئله این است ، حتی اگر من همیشه او را دوست داشته ام ، ما دوست نیستیم."
وقتی من وارد آشپزخانه می شوم ، مامان در میز نشسته است و از لپ تاپش اخم می کند. وقتی برونوین اینجا بود ، ما همیشه در جزیره آشپزخانه صبحانه می خوردیم ، اما چیزی در مورد نشستن در کنار مدفوع خالی او باعث می شود اشتهایم را از دست بدهم. مامان هرگز این حرف را نمی زد ، زیرا بودن برونوین در ییل برای هر دوی آنها رویای مادام العمر است ، اما فکر می کنم او به همان صورت احساس می کند.


او نگاه می کند و لبخندی روشن را به من تاب می دهد. "حدس می زنم چه کردم؟" بعد وقتی جعبه ای از حلقه های Froot را از کابینت کنار سینک می کشم ، چشمانش تنگ می شود. "من یادم نمی آید که آن را بخرم." من می گویم: "شما این کار را نکردید." یک کاسه را تا انتها با حلقه های رنگین کمان پر می کنم ، سپس یک کارتن شیر را از یخچال می گیرم و کنار او می نشینم. پدرم وارد آشپزخانه می شود و کراوات خود را صاف می کند و مامان چشم شر او را به سمت او شلیک می کند. "واقعاً خاویر؟ من فکر کردم که ما در مورد غذاهای سالم صبحانه توافق کردیم. "

او فقط یک ثانیه گناه به نظر می رسد. آنها با این وجود تقویت شده اند. با ویتامین ها و مواد معدنی ضروری. این درست روی صندوق می گوید. "

مامان چشمانش را می چرخاند. "شما به اندازه او بد است. وقتی پوسیدگی دندانهایتان گریه نمی کنید ، به من گریه نکنید. "

پدر غلات خود را قورت می دهد و گونه اش را می بوسید ، سپس بالای سر من. وی می گوید: "من قول می دهم تمام حفره ها را با سطح مناسب استوکیسم تحمل کنم." پدر من هنگام ده سالگی از کلمبیا به ایالات متحده نقل مکان کرد ، بنابراین او دقیقاً لهجه ای ندارد ، اما ریتمی به طرز صحبت او وجود دارد که کمی رسمی و کمی موسیقی است. این یکی از موارد مورد علاقه من در مورد او است. خوب ، این و قدردانی متقابل ما از شکر تصفیه شده ، چیزی است که مادر و برونوین مشترک نیستند. "منتظر شام برای من نباشی ، باشه؟ امروز جلسه هیئت مدیره را داریم. من مطمئن هستم که دیر خواهد شد. "


مامان با محبت می گوید: "باشه ، قادر ،" او کلیدهای خود را از قلاب روی دیوار گرفت و سر از در بیرون کرد.

من یک لقمه غول پیکر و حلقوی Froot که قبلاً مسموم شده بود را قورت می دهم و به سمت لپ تاپ خود می کشم. "پس چه می کنید؟"

او در تغییر مکالمه چشمک می زند ، و سپس تیرها را می زند. "اوه! شما این را دوست دارم به بلیط های وودز ، برای زمانی که برونوین هفته آینده باز می گردد. در سیویک بازی می کند. می توانید ببینید که چگونه Bayview High در برابر حرفه ای ها کنار می رود. این بازی است که باشگاه درام در بهار انجام می دهد ، درست است؟ "

قبل از جواب دادن ، یک قاشق دیگر غلات را می خورم. برای کسب سطح مناسب از اشتیاق به یک ثانیه نیاز دارم. "درست. خارق العاده! این بسیار سرگرم کننده خواهد بود. "

خیلی زیاد. من بیش از حد آن را اضافه کردم مامان اخم می کند. "شما نمی خواهید بروید؟"

"نه ، من کاملاً انجام می دهم" ، دروغ می گویم.

او غیرقابل اعتماد است. "مشکل چیه؟ من فکر کردم شما عاشق تئاتر موسیقی هستید! "


مادرم. شما باید به او اعتبار دهید تا چقدر خستگی ناپذیر هر یک از علاقه های من را قهرمان کند. مایو یکبار نمایشنامه ای را انجام داد. ارگو ، مائوی همه نمایشنامه ها را دوست دارد! من سال گذشته در مدرسه بازی کردم و خوب بود. اما امسال امتحان نکردم. این مانند یکی از کارهایی بود که من یک بار انجام داده ام و اکنون می توانم با خیال راحت قفسه تجاربی را که نیازی به تکرار آن نیست ، قرار دهم. بله ، امتحان کردم ، این درست بود اما برای من نبود. جایی است که من بیشتر چیزها را قرار می دهم.

"مادر من. شما باید به او اعتبار دهید تا چقدر خستگی ناپذیر او هر یک از علاقه های من را قهرمان کند."
می گویم: "من انجام می دهم" "اما آیا برونوین قبلاً در جنگل ندیده است ؟"

پیشانی مامان می پیچد. "او دارد؟ چه زمانی؟"

آخرین حلقه Froot را با قاشقم تعقیب می کنم و وقت خود را برای بلع آنها می گذرانم. من فکر کردم؟ با ، ام ... نات. "


اوه دروغ بد Nate در یک موزیکال کشته نمی شود.

اخم مادر عمیق تر می شود. او دقیقاً از نیت متنفر نیست ، اما این واقعیت راز را پنهان نمی کند که فکر می کند او و برانوین از آنجا که او می گوید ، از "دنیاهای مختلف" آمده اند. "بعلاوه ، او همچنان اصرار دارد که برانوین خیلی جوان باشد. در یک رابطه جدی باشید وقتی به او یادآوری می کنم که او در کالج با پدر ملاقات کرده است ، می گوید: "وقتی ما خردسال بودیم " ، مثل این که یک دهه آن زمان بالغ شده بود. مامان می گوید: "خوب ، بگذارید سعی کنم او را بگیرم و بررسی کنم." "من سی دقیقه فرصت دارم تا آنها را برگردانم." من پیشانی ام را صاف می کنم. "میدونی چیه؟ بیخیال. آنها داخل جنگل را ندیدند. آنها قسمت سریع و خشمگین را دوازده یا هر چیز دیگری دیدند . میدونی. همین چیز ، تقریباً

مامان گیج به نظر می رسد ، و بعد از آن که من کاسه ام را نوک می کنم تا با صدای بلند شیر صورتی را گول بزنم ، عصبانی است.

"مائو ، متوقف کن. شما دیگر شش ساله نیستید. "او به لپ تاپ خود برگشته ، ابروهای خزنده. اوه به خاطر خدا ، ایمیل من را چک کردم. چطور ممکن است تعداد بسیار زیادی در حال حاضر وجود داشته باشد؟ "

کاسه ام را پایین می آورم و دستمال را می گیرم ، زیرا ناگهان بینی من جاری است. من آن را پاک نمی کنم بدون اینکه خیلی بیشتر از آنچه که زود است برای آلرژی فکر کنم ، اما وقتی دست خود را پایین می آورم - آه.

اوه خدای من.

بدون هیچ حرفی بلند می شوم ، دستمال را که در مشت من است چسبانده و به حمام طبقه اول ما می رود. من می توانم همچنان به جمع شدن زیر بینی خود خستگی را حس کنم و حتی قبل از اینکه به آینه نگاه کنم می دانم چه می بینم. صورت کمرنگ ، دهان تنش ، چشمهای خیره کننده - و رودخانه ای کوچک از خون قرمز روشن که از هر سوراخ بینی بیرون می زند.

این وحشت به قدری سخت و چنان سریع برخورد می کند که احساس می کند شخصی از من طعن زده است: لحظه ای از شوک سرد وجود دارد و بعد من یک لرزیدن ، سر و صدا می کنم ، لرزان آنقدر سخت می لرزم که به سختی می توانم دستمال را به بینی خود فشار دهم. وقتی قلبم در مقابل قفسه ی دنده ام صدا می کند ، قرمز به الگوی شاداب خود می نورد ، ضرب و شتم کرکی در گوش من جاری شد. چشمانم در آینه متوقف نمی شود چشمک بزند ، و زمان کاملی را برای گفتن دو کلمه ای که از ذهنم می گذرد ، نگه می دارد.

برگشته برگشته برگشته

"چهره رنگ پریده ، دهان تنش ، چشم های خیره کننده - و یک رودخانه کوچک از خون قرمز روشن که از هر سوراخ بینی بیرون می زند."
هر وقت لوسمی من برگردد ، با خونریزی بینی شروع می شود.


تصور می کنم راه رفتن در آشپزخانه و دستمال خونین را به مادرم نشان دهم و تمام هوا ریه هایم را رها می کند. من نمی توانم تماشای چهره او که چیزی دوباره - که چیزی که در آن او مانند یک فیلم گذشت زمان است، پیری بیست سال در بیست ثانیه. او به پدرم زنگ می زند ، و هنگامی که او به خانه بازگشت ، تمام خوشحالی های او از صبح امروز از بین می رود. او این عبارت را خواهد داشت که بیش از هر چیز از آن متنفر هستم ، زیرا من دعای داخلی را که همراه آن است می دانم. من یکبار او را شنیدم پس از تقریبا هشت سالگی درگذشت او ، کلمات به زبان اسپانیایی به سختی زمزمه ای بود که او با سرش نشسته بود کنار تخت بیمارستان من تعظیم کرد. "به نفع خود ، Dios ، llévame a mi en su lugar. یو پور الا. حتی اگر من به سختی آگاه بودم ، فکر می کردم ، نه ، خدا ، گوش نده ،زیرا هر دعایی را که پدرم درخواست دارد جای من را رد کند رد می کنم.

اگر من این دستمال را به مادرم نشان دهم ، باید به چرخ و فلک تست برگردیم. آنها با حداقل تهاجمی و کمترین دردناک شروع می شوند ، اما در نهایت شما باید همه آنها را انجام دهید. سپس در مطب دکتر گوتیرز می نشینیم ، در حالی که او جوانب مثبت و منفی گزینه های درمانی به همان اندازه وحشتناک را نشان می دهد ، به چهره نازک و نگران او خیره می شویم و به ما یادآوری می کنیم که هر بار که برگردد ، درمان آن دشوارتر است و باید مطابق آن تنظیم کنیم. و سرانجام سم خود را انتخاب خواهیم کرد و به دنبال آن ماهها از دست دادن وزن ، از دست دادن مو ، از دست دادن انرژی ، از دست دادن وقت. امید را از دست می دهم.

آخرین باری که سیزده سال داشتم به خودم گفتم که دیگر هرگز این کار را نمی کنم.

بینی من از خون ریزی متوقف شده است. دستمال را با بهترین تلاش خود در جدا سازی بالینی بررسی می کنم. در واقع خون زیادی وجود ندارد. شاید فقط هوای خشک باشد؛ بعد از همه ، فوریه است. بعضی اوقات بینی فقط بینی است و نیازی به اعزام افراد به دیوانگی در مورد آن نیست. نبض من کند می شود که لب هایم را به هم می چسبانم و عمیقاً نفس می کشم و چیزی جز هوا نمی شنوم. دستمال را داخل توالت می ریزم و سریع سرازیر می شوم ، بنابراین مجبور نیستم نخهای نازک فن خون خود را در آب تماشا کنم. سپس یک کلاینکس را از جعبه بالای توالت می کشم و آن را مرطوب می کنم ، و آخرین ردیف های قرمز را پاک می کنم.


تأمل خود را می گویم: "خوب است" ، با گرفتن طرفین سینک. "همه چیز خوب است."

"گاهی اوقات بینی فقط بینی است و نیازی نیست که مردم راجع به آن عصبانی کنیم."
بازی شایعات جدید Bayview High امروز صبح دو متن ارسال کرد: هشدار مبنی بر اینکه به زودی با بازیکن بعدی تماس گرفته می شود و پیوند یادآوری برای ارسال قوانین. اکنون همه در حال ناهار مشغول خواندن وب سایت جدید About About هستند ، و با چسبیدن چشمان خود به تلفن های خود ، غذا را به دهان منتقل می کند. من نمی توانم کمک کنم اما فکر می کنم که سیمون عاشق این است.

و اگر من کاملاً صادق هستم - الان حواس پرتی ندارم.

ناکس می گوید: "من هنوز اکثراً متعجب هستم که اما دوست پسر داشت ، اما به میزهایی که فبی در کنار دوستش ژول کراندال و یک دسته از دختران جوان دیگر نشسته است ، نگاه می کند. اما هیچ جا در چشم نیست ، اما پس از آن دوباره ، او هرگز نیست. من کاملا مطمئن هستم که او با تنها دوستی که من تا به حال با او دیدم ، ناهار را در بیرون می خورد ، دختری آرام به نام گیلیان. "آیا فکر می کنید او به اینجا می رود؟"


من یکی از سیب زمینی های سرخ شده را که به اشتراک می گذاریم می گیرم و قبل از اینکه آن را به دهانم بیاندازد ، آن را در سس کچاپ می پیچم. "من هرگز او را با کسی ندیده ام."

لوسی چن ، که در گفتگو دیگری در میز ما عمیق بود ، در صندلی خود چرخانده است. او می پرسد: "آیا شما بچه ها درباره فبی و اما صحبت می کنید؟" از آنجا که لوسی چن آن دختر است: کسی که می خواهد در حالی که سعی می کنید روی آن شاخ بزنید ، از هر کاری که انجام می دهید شکایت می کند. او همچنین ملکه درام تحت اللفظی امسال است ، زیرا او در وودز مقابل ناکس رهبری دارد . "همه باید فقط آن بازی را نادیده بگیرند."

دوست پسر او ، چیس روسو ، چشمک می زند. "لوس ، آن بازی تنها چیزی است که شما در طی ده دقیقه گذشته درباره آن صحبت کرده اید." لوسی با صراحت گفت: "درباره چقدر خطرناک است." "Bayview High یک جمعیت پرخطر است وقتی این نوع کار را می کند."

یک آه سرکوب می کنم این همان اتفاقی است که در هنگام دوست داشتن ندارید اتفاق می افتد: شما به افرادی که به خصوص آنها را دوست ندارید ، ختم می شوید. بیشتر اوقات من به خاطر دوستی آسان گروه درام باشگاه از آنها سپاسگزارم ، زیرا آنها حتی وقتی که ناکس دور هم نباشد ، مرا شریک نگه می دارند. بارهای دیگر نمی دانم که اگر بیشتر تلاش کنم مدرسه و زندگی چگونه خواهد بود. اگر من به جای اینکه به خودم اجازه دهم به هر مدار بیفتد مرا انتخاب می کند ، اگر کسی به طور جدی انتخاب کنم.


"من آهی را سرکوب می کنم. این همان اتفاقی است که می افتد در هنگام دوست داشتن بد می شوید: شما به افرادی که به خصوص آنها را دوست ندارید ، ختم می شوید."
چشمان من به سمت فائی که با چشمانش آدامس می کند مستقیم پیش می رود. امروز باید خشن باشد ، اما او اینجاست ، روبرو می شود. او از این طریق مرا به یاد برونوین می اندازد. فبی یکی از لباسهای روشن و معمول خود را پوشیده است ، فرهای برنز او را که روی شانه ها می چرخد ​​و آرایشش عالی است. بدون محو شدن در پس زمینه برای او.

کاش شب گذشته همه او را شرح می دادم.

لوسی می افزاید: "به هر حال ، من مطمئن هستم که همه ما چه کسی را پشت سر می گذاریم." ماتیاس می بایست بعد از سیمون می گوید که اخراج شده اند. سیاست تحمل صفر اصلی گوپتا خیلی دیر شد. "

"واقعاً؟ فکر می کنید ماتیاس این کار را کرد؟ اما سیمون می گوید خیلی زرنگ بود. " من نمی توانم خودم را دوست داشته باشم تا ماتیوس را نپسندم ، حتی اگر پاییز گذشته اسم من در تمام وبلاگ کوتاه مدت نسخه او بود. ماتیاس در اینجا سال اول سال را نقل مکان کرد ، درست در حدود زمانی که من بیشتر به مدرسه آمدم ، و او هرگز واقعاً در هیچ کجا جای نگرفت. من او را در کنار گروه های گذشته تماشا می کردم که او را مسخره می کردند و یا او را نادیده می گرفتند ، و می دانستم که به راحتی می توان بدون برونوین من بود.


جارو بریزید "آن مرد بدترین شایعات تا به حال داشته است." او صدای نفس نفس می کشد. " مائو روژاس و ناکس مایرز شکستند! دوست ، بله ، شخص همه از قبل می دانند و هیچ کس اهمیتی نمی دهد. بیشترین شکست بدون درام تا کنون. دوباره امتحان کنید. "

"هنوز" ، لوسی خرخر می شود. من به او اعتماد ندارم. او همان پرشور ناراحت کننده تنهایی را که سیمون داشت ، دارد. "

"سیمون نداشت". من شروع می کنم ، اما من با صدای پر پشت صدا مانع از صدا زدن می شویم ، "چه خبر ، فبی؟" مرداک که به صندلی خود تکیه داده بود ، پیچ و تاب ضخیم او در جهت سفره فوبی پیچیده بود. شان ناسالم ترین دوست براندون وبر است که واقعاً حرفی برای گفتن دارد. او قبلاً من را سال اول سال با من Dead Girl Walking می نامید و من کاملاً مطمئن هستم که او هنوز نام واقعی من را نمی داند.

فبی جواب نمی دهد ، و شان صندلی خود را با صدای بلند قراضه از صندلی دور می کند. او می گوید: "من نمی دانستم شما و اما خیلی نزدیک بودند." "اگر شما به دنبال یک پسر جدید برای اشتراک گذاری هستید ، من خدمات خود را داوطلب می کنم." دوستان وی شروع به زدن می کنند و شان صدا او را به شکلی دیگر بلند می کند. "شما می توانید نوبت. یا من دوتایی من به هر صورت خوب هستم. "

مونیکا هیل ، یکی از دختران جوان که همیشه با شان و براندون در حال حلق آویز بودن است ، با صدای بلند صدا می کند و شون را به بازوی او می زند ، اما بیشتر شبیه این است که او سعی می کند او را تخم گذاری کند تا جلوی او را بگیرد. در مورد براندون ، او سخت تر از هر کس دیگری سر میز خود می خندد. او می گوید: "در رؤیاهای خود ، برادران ، حتی در جهت فبی نگاه نکرد.


شان می گوید: "فقط حریص نباشید زیرا به آن ضربه می زنید." وی گفت: "بسیاری از علاقه های Lawton وجود دارند که به اطراف خود بپردازند. درست است ، فبی؟ دو بار به خوبی اشتراک گذاری مراقبت است. " "به من گوش کن ، Bran. من شاعر هستم و آن را می شناسم. "

خیلی آرام است ، ناگهان نوعی سکوت که فقط وقتی اتفاق می افتد که همه افراد در یک اتاق روی یک چیز متمرکز باشند. Phoebe به زمین نگاه می کند ، گونه های او کمرنگ و دهانش به یک خط محکم بسته می شود. من با نیاز بیش از حد به انجام کاری ، اگرچه فاقد هیچ سرنخی هستم ، وقتی که فبی سرش را بلند می کند و مستقیماً به شان نگاه می کند ، من نیم پا نیستم .

"خیلی آرام است ، ناگهان. نوع سکوت که فقط وقتی اتفاق می افتد که همه افراد در یک اتاق روی یک چیز متمرکز باشند."
او با صدای بلند و واضح می گوید: "متشکرم اما نه سپاس". "اگر می خواستم بی حوصله و ناامید شوم ، فقط تماشا می کنم که شما بیس بال بازی کنید." سپس او یک سیب سبز روشن را بزرگ می کند.


چنانکه چیس می گوید: " لعنت ، دختر." چهره شان به رنگ قرمز تبدیل می شود ، اما قبل از این که هر چیزی را بگوید ، یکی از کارگران ناهار از آشپزخانه بیرون می رود. این رابرت است ، که مانند خط حمله ساخته شده است و تنها فردی در Bayview High با صدای بلندتر از شان است. او دستان خود را در اطراف دهان خود مانند یک مگافون فنجان می دهد که من دوباره به صندلی خود می شوم.

"او می گوید:" همه می خواهند در اینجا مستقر شوند ، یا شما به معلم احتیاج دارید؟ "

حجم سر و صدا فوراً به نصف کاهش می یابد ، اما این فقط شنیدن سخنان فراقصی شان را آسانتر می کند زیرا او به سمت میز خود برگشته است. لوتون گفت: "مثل شلخته ای صحبت می کنید."

رابرت دریغ نمی کند. "دفتر رئیس جمهور ، مرداک." "چه؟" شان اعتراض کرد ، دستان خود را به سمت پهن کرد. او شروع کرد! او به سمت من آمد و همه به یکباره به من توهین کرد. این نقض سیاست قلدری مدرسه است. "

ناراحتی از رگهای من موج می زند. چرا دقیقاً ساکت هستم؟ چه چیزی را بر روی زمین باید از دست بدهم؟ "دروغگو" ، من صدا می زنم ، ناخوشایند آنقدر که او در واقع پرش. "شما او را تحریک کرده اید و همه آن را می دانند."

شان در حال خفه کردن از زمزمه توافق در اتاق است. "هیچ کس از تو نپرس ، دختر سرطان."


کلمات باعث می شوند شکم من فرو رود ، اما چشمانم را می چرخانم مثل این توهین قدیمی است. "اوه ، بسوز" ، من می بندم.

"نارضایتی در رگ های من موج می زند. چرا دقیقاً ساکت می شوم؟ چه چیزی را بر روی زمین باید از دست بدهم؟"
رابرت بازوهای خال کوبی شده خود را جمع می کند و چند قدم جلو می رود. شایعه می گوید که او قبلاً در یک آشپزخانه زندان کار می کرد ، که برای کارهایی که اکنون انجام می دهد ، آموزش کار بسیار کاملی است. در حقیقت ، احتمالاً به همین دلیل است که وی استخدام شده است. مدیر اصلی گوپتا حداقل از چند سال گذشته چیزهای کمی آموخت. او می گوید: "دفتر اصلی ، مرداک". "شما می توانید به تنهایی بروید ، یا من می توانم شما را بگیرم. من قول می دهم که شما آن را دوست ندارید. "

این بار ، من نمی توانم بشنوم هر چه که شان در حالی که به پاهایش می رسد زیر نفس او می لرزد. او با عبور از سفره خود ، فوبی را به گلوبال مرگ می اندازد و او آن را به عقب برگرداند. اما هنگامی که او رفت ، چهره اش فقط به گونه ای خرد شده است.

چیس با صدای سونگ سونگ تماس می گیرد: "کسی در حال بازداشت است." "سعی کن مرد ، مرداک." "خیلی زود؟"


زنگ زنگ می زند ، و ما شروع به جمع آوری چیزهای خود می کنیم. چند میز بالاتر ، ژول سینی فوبی را می گیرد و چیزی را در گوشش زمزمه می کند. فیبو کوله پشتی خود را روی یک شانه گره می زند و حلقه می زند. او به سمت درب می رود ، و در کنار میز ما مکث می کند تا گره ای از دختران جوان را در فضای باریک بین صندلی ها فشار دهد. همه به او نگاه می کنند و به خنده خاموش می افتند.

بازوی فوبی را لمس می کنم. سؤال می کنم: "خوب هستی؟" او به نظر می رسد ، اما قبل از او می تواند پاسخ من متوجه لوسی نزدیک شدن از طرف دیگر او.

لوسی می گوید: "نباید لازم باشد با این مسئله کنار بیایید." و برای یک ثانیه تقریباً او را دوست دارم. سپس او دوباره به این چهره خود صادقانه می رسد. "شاید ما باید به اصل گوپتا بگوییم که چه اتفاقی می افتد. من فکر می کنم اگر کسی در ابتدا تلفن نداشته باشد ، این مدرسه بهتر خواهد بود. "

Phoebe در جهتش می پیچد ، چشم ها چشمک می زند. لوسی لرز می زند و به عقب می افتد ، زیرا او مانند آن بیش از حد است. اگرچه Phoebe به نظر می رسد که برای حمله آماده است و وقتی صحبت می کند ، صدای او یخ زده است.

"نکن شما. جرات کن "

حق چاپ کپی رایت © 2020 توسط Karen M. McManus، LLC. عکس جلد (دختر دوم) © 2020 توسط نبی تنگ / Stocksy؛ تمام عکس های دیگر که تحت مجوز از Shutterstock.com استفاده می شود. منتشر شده توسط Delacorte Press ، اثری از کتابهای کودکان Random House ، بخشی از Penguin Random House LLC ، نیویورک.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتاب الکترونیکی خارجی

11 کتاب درباره Haunted Woods برای به دست آوردن شما در فصل Spooky Season

وقتی به جنبه های واقعی وحشتناک پاییز فکر می کنم ، تصویر یک جنگل عمیق ، تاریک و بی پروا اولین کسی است که به ذهن می رسد. چه چیزی می تواند سردتر از ستون فقرات چوب پر از مه باشد که اسرار پشت هر درخت پنهان است؟ اگر نمی توانید تصور کنید ماههای پاییز و زمستان را پشت سر بگذارید ، بدون اینکه حداقل یک جنگل شبح وار با پر کردن نقطه ای از لیست خواندن پاییز خود مواجه شوید ، شانس دارید. من با الهام از انتخاب کتاب کتاب Bustle برای ماه اکتبر ، با تأثیر نائومی نوویک ، لیستی از کتابهایی را تهیه کرده ام که دارای جنگل های وحشتناک و جنگل های جادویی است. شما هیچ وقت در تاریکی گم نمی شوید.


این که آیا شما علاقه مند به جادوگران سرگردان از جنگل های خالی از سکنه ، پری های پر از جنگل های برفی شیطانی ، یا اسرار قتل که در جنگل های تاریک اتفاق می افتد باشد ، داستانهای زیادی درباره جادوی تاریک ، نیروهای شیطانی و قهرمانان پیدا خواهید کرد که با همه آنها مبارزه خواهند کرد بالا. یکی از این موارد را در پیک نیک یا سفرهای جاده ای خود برای عامل ترسناک اضافه کنید یا فقط یکی از آنها را بگیرید که در یک شب دیر خواندن ، در زیر پوشش قرار بگیرد. فقط فراموش نکنید که چراغ را روشن کنید.

"طغیان" توسط نائومی نوویک

آگنیسکا عاشق خانه دره اش است ، اما وود فاسد در مرز ، پر از قدرت بدخواه ایستاده است. مردم او تنها به جادوگری که به عنوان اژدها شناخته می شود تکیه می کنند تا قدرت های خود را در معرض خطر نگه دارند. اما او برای کمکش قیمت می خواهد: یک زن جوان تحویل داده شده است که به مدت 10 سال به او خدمت کند. وقتی آگنیسکا انتخاب شد ، جادو و تاریکی بیشتری را از آنچه که می دانست کشف می کند.

برای خرید اینجا را کلیک کنید


"خرس و بلبل" ​​نوشته کاترین آردن

در حاشیه بیابان روسیه ، زمستان در بیشتر سال ادامه دارد. اما واسیلیس مهم نیست - او شب ها را با خواهر و برادرهایش دور آتش می گذراند. اما وقتی پدرش همسر جدیدی را به خانه می آورد ، خانواده خود را از تکریم روحیه خانواده منع می کند. وقتی موجودات شیطانی جنگل نزدیکتر می شوند ، واسیلیسا برای محافظت از خانواده خود باید هدیه های خطرناکی را که مدت هاست پنهان کرده است فراخواند.

برای خرید اینجا را کلیک کنید

"جنگل بیدار" توسط Alyssa Wees

جنگل بیدارکننده اسرار دارد. به نظر ره ، در لبه حیاط خلوت او مانند یک سراب ، تاریک و متراکم به نظر می رسد. به جادوگر ، خانه است ، مکانی است که او منتظر دیدن بچه های رویایی است تا از او التماس کند تا خواسته های خود را اهدا کند. چیزی در جنگل در حال تکان دهنده است و وقتی مسیرهای ره و جادوگر به هم می ریزند ، یک حقیقت کشنده روی سطح قرار می گیرد.

برای خرید اینجا را کلیک کنید


"چوب فندق" توسط ملیسا آلبرت

پس از مادربزرگ آلیس ، نویسنده تأییدآمیز یک کتاب فرقه کلاسیک از افسانه های تاریک ، می میرد ، مادر آلیس به سرقت می رود - توسط چهره ای که ادعا می کند از دنیای بی رحمانه ماوراءالطبیعه ای که داستان های مادربزرگش در آن قرار دارد ، آمده است. برای بازیابی مادرش ، آلیس باید به دنیایی که افسانه ها شروع می شوند ، جسارت کند.

برای خرید اینجا را کلیک کنید

'Winterwood' توسط Shea Ernshaw

برخی می گویند جنگل های اطراف قلاب فیر هون جادویی است. خالی از سکنه ، حتی نورا واکر که شایعه جادوگری است ، همیشه ارتباط ویژه ای با جنگل داشته است. و این همان است که نورا را به سمت الیور هانتسمن سوق می دهد - همان پسری که هفته ها از اردوگاه پسران وووارد ناپدید شد. حال نورا باید حقیقت را پشت سر بگذارد که چگونه از زمان خود در جنگل جان سالم به در برد و چه چیزی او را در وهله اول راهنمایی کرد.

برای خرید اینجا را کلیک کنید


"خاکستری بلعیده" توسط کریستین لین هرمان

وقتی بنفش ساندرز به چهار راه ، شهری که در جنگلهای روستایی نیویورک دفن شده است ، نقل مکان می کند ، همسایگان جدید وی از استقبال کمتری برخوردار هستند. وقتی او با فرزندان دیگری مانند او دیدار می کند که از خانواده های بنیانگذار این شهر تبار می گیرند ، می بیند که ویرانی دنیای دیگری که آنها می توانند ویران شوند ، است. اما هنگامی که اجساد در جنگل ظاهر می شوند ، آنها باید قبل از اعتصاب های دیگر ، راز چهار راه را حل کنند.

برای خرید اینجا را کلیک کنید


'ساحل گمشده' توسط امی رز کپتا

هنگامی که دنی وارد Tempest ، کالیفرنیا شد ، او Grays را ملاقات می کند ، گروهی از دوستان که طلسم بازیگری کرده اند که او را نیمه تمام کشور خوانده اند. دنی چیزی مورد نیاز خود را دارد: او می تواند ایموژن ، قدرتمندترین خاکستری ها را به دست آورد ، که از زمانی که تنها در جنگل سرگردان بود گم شده است.

برای خرید اینجا را کلیک کنید

'از طریق وودز' توسط امیلی کارول

در این مجموعه داستان گرافیکی شبح وار ، امیلی کارول با پنج داستان ستون فقرات و خسته کننده ستون فقرات مشترک است که خوانندگان را به تاریکی ترین اعماق جنگل سوق می دهد.

برای خرید اینجا را کلیک کنید


"در جنگل" تانا فرانسوی

راب رایان وقتی کودک بود که در حال چنگ زدن به یک درخت ، خونین و ناتوان از یادآوری ساعات قبلی بود ، یا همان کودکی را پیدا کرد ، به یاد آورد که چه اتفاقی برای دو دوستش افتاد. بیست سال بعد ، وی کارآگاه مسئول تحقیق درباره یک پرونده مشابه است.

برای خرید اینجا را کلیک کنید


"خواهران چوب زمستان" نوشته رنا راسنر

هنگامی که والدین آنها برای دیدار با پدربزرگ در حال مرگ خود سفر می کنند ، خواهران لیبا و لیا در خانه خود در جنگل باقیمانده اند. به زودی گروهی از مردان مرموز در شهر ظاهر می شوند و لایا ، علیرغم هشدار مادرشان مبنی بر اینکه نسبت به غریبه ها احتیاط می کنند ، زیر طلسم آنها می افتد.

برای خرید اینجا را کلیک کنید

"چوب" توسط چلسی بابولسکی

هنگامی که پدر وینتر در طول گشت زنی شبانه خود در چوب گم می شود ، او نمی تواند کمک کند اما فکر می کند بیشتر از آنچه به او گفته می شود ناپدید شدن پدرش است. او به زودی مرد جوانی را پیدا می کند که در چوب به نام هنری مشغول مسافرت است ، که بیش از آنچه می داند می داند و می فهمد چوب مسموم است. حالا وینتر باید اعتمادش را به هنری جلب کند تا حقیقت را پیدا کند - و پدرش.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتاب الکترونیکی خارجی

بهترین رمان های جدید عاشقانه که می توانید همین حالا بخوانید

خوانندگان فجیع در حال حاضر می دانند که رمان های کام و رمانتیک به شکلی بزرگ باز می گردند . اما با وجود این همه کتابهای شیرین ، زرنگ و ارزشمند و قاطعانه بخار که به قفسه ها ضربه می زنند ، نمی توان تشخیص داد که کدام کتاب بعدی را می خواند. من شما را با این لیست از بهترین رمان های جدید عاشقانه پوشانده ام تا تصمیم خود را بسیار ساده تر کنید. برای به روزرسانی های این لیست در طول سال ، دوباره چک کنید.


رمان های عاشقانه همیشه محور انتشارات بوده اند ، اما تنها طی چند سال اخیر است که این ژانر در سطح برجسته ای از جریان اصلی قرار گرفته است ، در بخش عمده از فشار برای ایجاد عاشقانه های متنوع تر توسط نویسندگان رنگ و خوانندگان ، به طور یکسان. از تجدید حیات رام کام ها مثل همه پسرانی که قبلاً عاشق آنها بوده ام و همیشه شاید باشم در صفحه ها چه بزرگ و چه کوچک ، تا قفسه های کتابفروشی که با نویسندگانی چون جاسمین گیلوری ، هلن هونگ و کریستینا لورن جمع شده است ، عاشقان اینگونه هستند. بسیاری از گزینه ها در حال حاضر.

تنها در سال 2019 ، خوانندگان برای کولی McQuiston ، کوئین سلطنتی rom-com Red ، White & Royal Blue ، Alisha Rai's The Right Swipe ، نگاهی دلپذیر به دنیای آشنایی آنلاین و بدون داوری ، آخرین سقوط از داستان نویس عاشقانه ، Meg افت کرده اند. کابوت در مورد بهترین رمان های عاشقانه همین حالا بیشتر بخوانید:

دو بار در یک ماه آبی توسط کریستینا لورن (22 اکتبر)

اولین باری که تیت جونز ، دختر طولانی گمشده یک بازیگر مشهور جهانی ، تاکنون هویت واقعی خود را به کسی نشان داد ، قلبش شکسته بود. سام براندیس ، پسری که عاشق وی در سفر گرداب به لندن شد ، وی را فروخت و دنیای او متلاشی شد. چهارده سال بعد ، او دوباره با مجموعه فیلم جدیدش با سام دیدار می کند. و تیت باید از خودش بپرسد که آیا عشق "یک بار در زندگی" می تواند دو بار به وجود بیاید.


کریسمس Shopaholic توسط سوفی کینسلا (17 اکتبر)

قهرمان محبوب سوفی کینسلا ، بکی براندون ، برای نهمین رمان خود به شکل جشن می رود. بکی عاشق کریسمس است و مشتاقانه می خواهد آن را با خانواده اش بگذراند. اما وقتی والدینش از خانه کودکی خود خبر می دهند ، او باید برای اولین بار میزبان تعطیلات باشد. به زودی مشخص می شود که هرج و مرج ممکن است امسال بر راحتی و شادی سلطنت کند.

تعطیلات رویال توسط Jasmine Guillory (1 اکتبر)

هنگامی که ویویان فارست این فرصت را پیدا می کند که بتواند در سفر کاری دخترش مادی به انگلستان شرکت کند ، او از دیدن مناظر باشکوه انگلیس هیجان زده می شود. اما او انتظار ندارد که فوراً جذب مالکوم هادسون ، دبیر خصوصی ملکه شود. گلوله های برفی شکننده و دوست داشتنی به یک پرشور تمام عیار می پردازند ، اما ساعت در حال عاشقانه کردن تعطیلات است. (بله ، این یکی از مادر مگان مارکل ، دوریا راگلند الهام گرفته است.)


10 خرما کور توسط اشلی الستون (1 اکتبر)

پس از اینکه دوست پسر سوفی ، گریفین ، با او جدا شد ، او برای تعطیلات به خانه پدربزرگ و مادربزرگ خود فرار می کند. در آنجا ، خانواده او تصمیم می گیرند که او را در یک سری از خرما کور برپا کنند. اما وقتی گریفین فرصت دوم را التماس می کند ، سوفی باید تصمیم سختی بگیرد. از آنجا که او ممکن است فقط به شخص دیگری احساساتی داشته باشد.


هیچ داوری توسط مگ کابوت (24 سپتامبر)

طوفان عظیم همه قدرت را به جزیره لیتل بریج - و همچنین ارتباط آن با سرزمین اصلی - قطع کرده است ، اما Bree نگران نیست. در ابتدا. این تنها زمانی است که او تصمیم می گیرد تا حد ممکن بسیاری از گربه ها و سگ های جزیره را نجات دهد و بداند که می داند به کمک احتیاج دارد - و او چاره ای جز پذیرش آن از برادرزاده اسرارآمیز رئیس خود ، درو ندارد.


مسابقه ای که در Mehendi ساخته شده توسط Nandini Bajpai (10 سپتامبر)

Simi Sangha از یک خط طولانی از همبازی های هندی آمده است و خانواده وی متقاعد شده اند که وی "هدیه" را دارد. بنابراین ، سییمی در تلاش برای بهبود محبوبیت خود ، برنامه خواستگاری را تنظیم می کند و به اتصال گل ساکن دبیرستانی وی به ستاره تیم فوتبال پسران کمک می کند. اما در این روند ، او سلسله مراتب اجتماعی مدرسه خود را وارونه می کند.


فراموش نکنید که درباره من توسط Mhairi McFarlane (10 سپتامبر)

جورجیا اخراج شد و در همان شب تقلب پسرش را گرفت. بنابراین ، هنگامی که در یک میخانه جدید به او به عنوان یک کاردستی پیشنهاد می شود ، فوراً آن را خراب می کند - اما نمی داند که این میخانه توسط لوکاس ، اولین عشق او اداره می شود. ملاقات با لوکاس دوباره تمام زندگی جورجینا را دوباره از حالت تعادل خارج می کند ... و یک راز تاریک از گذشته خود را به سطح می آورد.

خوب توسط جین دلوکا (3 سپتامبر)

هنگامی که امیلی برای کمک به خواهرش در بهبودی از یک تصادف ، به ویولا کریک ، مریلند نقل مکان می کند ، او همچنین به همراه داوطلبانه نوجوان خود - و سیمون - آموزگار مدرسه تحریک کننده و غیرممکن را به داوطلبانه برای Renaissance Faire سوار می کند. مسئول داوطلبان.

triplelift
We are open
Sponsored by IBIS
Laat je verrassen met ibis, ibis Styles en ibis Budget en ontdek nieuwe steden
SEE MORE

کش رفتن راست توسط آلیشا رای (6 اوت)

ریانون ، خالق بدبینانه یکی از محبوب ترین برنامه های دوست یابی در جهان ، فکر می کند از اینکه توسط سامسون بازیکن سابق NFL سرزنش شده است ، دلخور شده است ، تا اینکه آنها به طور غیر منتظره دوباره به عنوان رقیب تجاری ملاقات کنند. هنگامی که آنها در یک کمپین تبلیغاتی شرکت می کنند ، احساسات قدیمی ظهور می کنند و باید تصمیم بگیرند که آیا گرفتن فرصت برای عشق ارزش ریسک کردن را دارد یا خیر.


شروع کار Evvie Drake توسط لیندا هولمز (25 ژوئن)

اخیراً بیوه ایووی دریک با مرگ همسرش دست و پنجه نرم می کند و رفتارهای زننده گذشته خود را از خانواده و دوستانش پنهان می کند. در نیویورک ، دین تننی ، پارچ سابق MLB ، به طور ناگهانی دیگر نمی تواند مستقیماً پرت شود ، و او نمی تواند دلیل این موضوع را بفهمد. هنگامی که دین در پشت خانه ایویوی به یک آپارتمان منتقل می شود ، به زودی یک دوستی غیرمنتظره شروع می شود و به زودی به چیز دیگری تبدیل می شود.


به من بگویید که چطور واقعاً احساس کردی با امینا مای صفی (11 ژوئن)

سانا خان یک تشویق کننده و یک دانش آموز مستقیم است ، یک کارگر کلاسیک متقاضی پیروزی است. راشل رشت کارگردان wannabe است که وسواس فیلم ها را دارد و آماده ساخت شاهکار خودش است. سوء تفاهم بین سانا و راشل باعث شده است که سالها دشمنی مشترک شود. اما هنگامی که آنها مجبور به همکاری با یکدیگر در یک پروژه فیلم می شوند ، می آموزند که هیچ چیز بین آنها به شکلی که به نظر می رسد نیست.


کتاب شانس و ثروت ناتالی تان از روزله لیم (11 ژوئن)

پس از مرگ مادر آگورافوبی ، ناتالی تان برای اولین بار در سال ها به خانه خود در چینی سان سانفرانسیسکو برمی گردد و از کشف اینکه او رستوران قدیمی خانواده را به ارث برده است ، شوکه شد. با محو شدن محله زمانی پر جنب و جوش ، ناتالی دوباره با همسایگان قدیمی ارتباط برقرار می کند. اکنون که با کمی جادو مسلح شده است و یک عاشقانه جوانه زده ، تصمیم دارد که از طریق دستور العمل های قدیمی مادربزرگش این محله را نجات دهد.


عایشه در آخر توسط اوزما جلال الدین (4 ژوئن)

در این راه اندازی مجدد Pride & Prejudice ، علیرغم اختلافات زیاد ، عایشه مستقل برای خالد سنتی سقوط می کند. اما وقتی او برخی از شایعات دردناک درباره خانواده خود را می شنود ، شروع به کشف سؤالات مربوط به ایمان ، عشق و خانواده می کند ، باید با آنچه در مورد خالد کشف می کند - مقابله کند و حقیقت راجع به خودش متوجه می شود.


Flatshare توسط بث اولاری (28 مه)

وقتی تیفی باید سریع از محل دوست پسر سابق خود حرکت کند ، او با لئون به یک تخت حرکت می کند. آنها یک اتاق خواب و تختخواب را به اشتراک می گذارند ، اما آنها واقعاً هرگز ملاقات نکرده اند: تیفی شب ، تخت در شب دارد ، لئون در طول روز. اما با آشنایی بیشتر با ایمیل و یادداشتهای پس از آن ، آنها متوجه می شوند که اگر شما هم اتاقی کاملی را می خواهید ، باید این قانون را از پنجره بیرون بیاورید.


The Unhoneymooners توسط کریستینا لورن (14 مه)

وقتی کل مهمانی عروسی مسمومیت غذایی ایجاد می کند ، زیتون (خواهر عروس) و ایتان (برادر داماد) تنها دو نفر هستند که ناخوشایند مانده اند. اکنون یک ماه عسل تمام هزینه ها برای هاوایی برای هاوایی پرداخت می شود و هردو می خواهند آن را بگیرند. تنها مشکل؟ آنها از یکدیگر متنفرند. اما وقتی احساسات خود را برای فرصتی در بهشت ​​کنار می گذارند ، می فهمند که اصلاً به آنها بازی بچه های تازه ازدواج نمی کند.


قرمز ، سفید و رویال آبی توسط کیسی مک کوویستون (14 مه)

وقتی تابلوفرش ها نزاع عمومی بین پسر اول آمریکا ، الکس کلارمونت دیاز و پرنس هنری از ولز را به دست آورد ، این دو مجبور می شوند برای دوربین ها دوستی کنند. اما آنچه شروع می شود به زودی به تبلیغ عمومی تبدیل می شود ، و الکس و هنری برای ایجاد تاریخ باید با سیاست دو کشور ، انتظارات دو خانواده و ترس خودشان روبرو شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتاب الکترونیکی خارجی