او وقتی که این اتفاق افتاد ، در سال اول سال تحصیلی خود در ییل در حال پیاده روی به خانه بود.


"من در حال خواندن نامه ای بودم ،" Leigh Bardugo به من می گوید "، و من از نامه نگاه کردم و من در خیابان گراو ایستاده بودم. در سمت چپ من این مقبره غول پیکر سفید غول پیکر پوشیده از مارهای آهن فرفورژه و در سمت راست من بود. یک دروازه غول جدید مصر که می گوید: "مردگان باید برافراشته شوند". و من ، کودک جوان گات از لس آنجلس ، مثل این بود: "من به خانه آمدم." "

در آن زمان باردوگو می دانست که می خواهد رمانی فانتزی تنظیم کند که در مقبره های انجمن های مخفی ییل قرار دارد ، اما این کار بیش از یک دهه طول خواهد کشید ، و همچنین نوشتن و انتشار هشت رمان جوان موفق بسیار موفق (از جمله آنها پرفروش ترین سریال Grishaverse) ، که نتفلیکس در حال سازگاری است ) تا بفهمد چگونه چگونه به خانه نهم ، اولین بزرگسال او تبدیل شود .

ممکن است آن لحظه در خیابان گروو بذر کاشته باشد ، اما چندی نگذشته بود که یک دوست قبل از پیوستن مجدد کالج ، پیام های سالهای خود را در ییل نوشت و نوشت ، که بارگوگو واقعاً فهمید که او می خواست مجلس نهم باشد. در باره.

او می گوید: "این مانند پانچ به روده بود." "هیچ حس دلتنگی وجود نداشت. فکر می کنم وقتی این عکس ها را دیدم ، احساس گرمی می کردم و در عوض احساس می کردم ،" اوه. اینجا حساب است. "


از آنجا که در حالی که بردگو "خاطرات بسیار گرم از ییل دارد" ، او می گوید ، در مواجهه با تصاویر از گذشته خود به او یادآوری می کند که همه آنچه برای او اتفاق افتاده است مثبت نیست. او می گوید: "این شروع من برای حفاری حقیقت تجربیات من در آنجا و تجربیات دوستانم در آنجا بود." "و راحت نبود."


نتیجه ، کتابی است که گاهی اوقات خواندن آن بسیار ناراحت کننده است ، زیرا درخشنده ترین مناطق تروما ، میل ، اعتیاد ، قدرت و امتیاز است. مجلس نهم تصور می کند که هر یک از هشت انجمن باستانی ییل شکل دیگری از جادو را تمرین می کنند. یک خانه نهم سایه دار ، لتی ، مراقب آنها است. قهرمان این کتاب ، گلکسی استرن است ، معروف تر به عنوان الکس ، بومی لس آنجلس است که توانایی طبیعی دیدن ارواح این جادوی جوامع را به خود جلب می کند ، او را به یک دارایی ارزشمند برای لتی تبدیل می کند.

آنچه لایت به عنوان هدیه ادعا می کند ، در بیشتر زندگی الکس ، یک نفرین بوده است: مانند خیلی از خانمها ، او چیزهایی را می بیند که افراد اطراف او اصرار ندارند در آنجا نباشند - هرچند در مورد الکس ، فتنه ها واقعی است.

قبل از ورود به ییل ، ​​الکس در معرض انواع مختلف خشونت از زندگی و مردگان قرار گرفته است. بنابراین در ابتدا ، او با خواب و خیالی که به نظر می رسد مکان را اغوا می کند ، اغوا می شود: مهربانی هم اتاقی هایش ، ایده کارآموزی تابستانی در یک دفتر رئیس و نوید عادی بودن ، ثبات و حتی آسایش. اما به عنوان نمای مؤسساتی که او را در آغوش گرفتند ، فهمید که پشت سر آنها دنیایی است که خشونت و زشت تر از آن نیست که پشت سر بگذارد.

"ما می توانیم آن هیولا را تحت الشعاع قرار دهیم ، اما اعدام هیولا فیگور در همان زمان باعث ناراحتی فوق العاده ای برای خوانندگان می شود."
در نوشتن الکس ، باردوگو می گوید که او برای ایجاد یک ضد قهرمان - نه یک شخصیت زن غیرقابل تصور ، بلکه یک ضد قهرمان مستقیم است. او می گوید: "فکر می کنم الکس به اندازه کافی مجازات شده است." "و واقعاً برای من هیجان انگیز بود که فقط یک خفاش را در دستش بگذارم و بگذارمش به شهر برود."


و در حالی که الکس قطعاً از طرق خاصی سخت است ، برای بارگوگو مهم بود که او همواره به طور جدی با آنچه که در طول کتاب برای او رخ داده است برخورد کند: این که شیاطین تحت اللفظی که او پیروز می شود ، دربرابر آسیب های او نیستند ، که همیشه ، تا حدی بخشی از زندگی او باشد.

"هیولا غالباً به صورت استعاری عمل می کنند. ما می توانیم آن هیولا را تحت الشعاع قرار دهیم ، اما اعدام هیولا فیگور در همان زمان ، ناخوشایندی چشمگیر برای خوانندگان به همراه دارد ، زیرا آسیب با آخرین صفحه کتاب به پایان نمی رسد."

"و برای کسانی از ما که در گذشته با هر نوع تروما زندگی می کنیم ، ایده پاکسازی آن به نوعی جادویی توهین آمیز است. زیرا ما می خواهیم خودمان را به قهرمانانی باور کنیم که این دیوها را تسخیر می کنند ، و بعد از آن که دوباره باز می گردند فکر می کنید ، "آیا من قبلاً با این شخص جنگ نکردم؟ آیا من یک قهرمان خوبی نیستم؟ آیا من مستحق روایت یک قهرمان نیستم؟"

دقیقاً موضوعات تاریک و دشوار است که مجلس نهم با آن دست و پنجه نرم می کند و باعث بحث و جدال پیش از انتشار در مورد کتاب می شود ، که پس از ارائه نسخه ها در کنوانسیون ادبیات بزرگسالان جوان یا YALC ، در ماه ژوئن با جدیت شروع شد. (بردوگو می گوید ، وقتی از او سؤال شد که آیا این مناسب است ، با توجه به اینکه خانه نهم رمان YA نیست ، به او گفته شد که دیگر عناوین بزرگسال نیز در این جشنواره در دسترس قرار می گیرند.) خوانندگان اولیه شروع به صدای جیر جیر از هشدارهای محرک درباره محتوای کتاب کردند. ، که منجر به چاپ چاپ کتاب با خود با هشدارهای موجود شد.


بردوگو فکر می کند که باید درباره هشدارهای مربوط به کتابها کاملاً گفتگو صورت بگیرد ، اما احساس می کند اگر اتفاقی بیفتد ، آنها باید یک الزامات گسترده در صنعت باشند که توسط ناشران اجرا شود. او می گوید: "در غیر این صورت ، تمام این موارد باعث تحریک کتاب های خاص می شود." وی خاطرنشان می کند که تاکنون کمپین های مشابهی پیرامون کار نویسندگان ترسناک مرد مانند استفان کینگ و جو ابربرومبی صورت نگرفته است.

فراتر از آن ، باردوگو نگران شیوه هایی است که از وی خواسته شده است که نوشتن خود را توجیه کند: با فریب دادن ضربه های شخصی خود به عنوان شواهدی مبنی بر اینکه اجازه انجام این کار را داده است.

بردگو می گوید: "من در مورد شخصیت های دیگر صحبت کرده ام که من زنده مانده از تجاوز جنسی هستم." "اما من اعتقاد ندارم که برای توجیه نوشتن یک رمان باید آن را به نمایش بگذارم. من از اجراهایی که نویسندگان زن به آن احتیاج داریم ناراحتم. این دیوار وجود دارد که با نوشتن یک متن ، جایی که مردم احساس می کنند مانند شما وجود دارد. به آنها اجازه دهید عمیق ترین قسمت های خود را باز کنند. "

در هر صورت ، بردگو در مورد محتوای واقعی کتاب بی توجه است. او می داند که تقطیر مجلس نهم به لیست هشدارهای تحریک آمیز ، عدالت داستان آن را انجام نمی دهد - که او حوادث مزاحم را نه فقط برای شوک و ترس ، بلکه در خدمت یک حقیقت بزرگ تر ، جمع کرد.


"من به اینجا آمده ام تا کتابی بنویسم که کمتر به شما برسد."
بارگوگو می گوید: "پاسخ" اوه ، این شخص فقط می خواست در مورد چیزهای ترسناک بنویسد "مرا ناراحت می کند. نوعی رویکرد مزدور برای نوشتن است که بسیار بیگانه است." "شما قلب خود را به یک کتاب می دهید. و گاهی اوقات کتاب قلب شما را می خورد ، و گاهی اوقات قلب شما را برمی گرداند."

و به هر حال ، با کمی فشار به مرز چه اشکالی دارد؟ او می گوید: "من به نوشتن به دلیل شوک متهم شده ام. و البته دفاعیات من می گوید ،" نه من نیستم! من حقیقت داستان را که می توانستم می گفتم. "

"اما بعد من یک قدم عقب برمی دارم و می گویم ،" خوب ، بله ، من می خواستم شما را شوکه کنم. من می خواستم مزاحمت شما شوم. " این چیزی است که من به اینجا آمده ام. من به اینجا نیامده ام تا شما را راحت کنم. من به اینجا آمده ام تا کتابی بنویسم که کمی به شما برسد. "

مجلس نهم شما را خواهد رساند ، اما این تنها کاری نیست که انجام دهد. دنیای خانه نهم مانند همه رمان های بزرگسال بزرگسال باردوگو ، بسیار زیبا و متصور از تخیل است. این کتاب می تواند اورا گوتیک نیو هاون و همچنین واقعیت شهری مدرن آن را با صحت برابر به تصویر بکشد. (اگر به ییل رفتید ، یک شوخی درباره یورکسید در آنجا وجود دارد که بسیار لذت بخش است.)


و الکس فقط صدمه دیده نیست ، و صدمه دیده است. او و طرفدارش ، دارلینگتون خونین نیو هاون ، در نقش های خود به عنوان افراد عادی که سعی در زنده ماندن در شرایط ناامید کننده دارند ، با دقت در نقش خود جلب می کنند. صحنه ای که در آن یک دارلینگتون جوان اولین جادوی خود را جادو می کند - که او دیگر شاهد آن نخواهد بود تا زمانی که لتی متوجه شود که در نوجوانی آن را دنبال می کند و با خودکشی خودکشی می کند - با هر کسی که بزرگ شده فریب خورده باشد احساس می کند که با احساس ناآشنایی آشنا می شود و بعد از فریب دادن خیانت می کند. رمان های خیالی

مجلس نهم به اندازه فساد و ناامیدی به اندازه امید و دوستی است. بارگوگو می گوید: "ییل اولین جایی است که الکس آزاد است تا بتواند ارتباط خود را باز کند." وی گفت: "او این کار را به صورت آزمایشی انجام می دهد ، این کار را با جدیت انجام می دهد ، اما این دلبستگی ها را تشکیل می دهد. او کسی است که گرسنه است تا راهی را برای اکثر مردم برقرار کند ، اما با تلاش های قبلی خود برای برقراری ارتباط آسیب دیده است. این است که متحدین داشته باشیم ، و او این کار را می کند. و اینگونه می تواند موفق شود. "

وی ادامه داد: "این شعار است که شما در صفحه قرار داده اید که ناگهان همه این افراد را وارد دنیای شما کرد."
به همین دلیل این کتاب را به هم اتاقی کالج Barudgo اختصاص داده شده، برای بسیاری از نجات : "از آنجا که این چیزی است که ما انجام دادیم،" او می گوید. "ما واقعاً آن را نمی دانستیم. ما کاری را که انجام می دادیم زبان نداشتیم. اما این کاری است که ما انجام دادیم. ما یکدیگر را نگه داشتیم."


این روزها ، بردوگو سعی می کند تا حد ممکن از توییتر دوری کند ، هرچند اعتراف می کند که در ابتدا بیش از حد کنجکاو نسبت به واکنش به مجلس نهم برای دوری از خانه بود. او به سرعت فهمید که این "پنج ستاره یا یک ستاره است. اما می دانید ، من در مورد آن احساس خوبی دارم". در این حالت ، بررسی های خوب از نکات مثبت بیشتر است. پیدا کردن افرادی که عمیقاً با خانه نهم ارتباط دارند ، مهمتر از این است که به او یادآوری شود که ناگزیر ، کسانی هستند که برای آنها کار نمی کنند.

بارگوگو می گوید ، و هنگامی که کتاب خوانندگان خود را پیدا می کند ، هر بار احساس جادو می کند. او وقتی می نویسد به یک جامعه بالقوه فکر نمی کند ("این مرا فلج می کند"). او سعی می کند داستان را به خاطر خودش لذت ببرد ، اجازه می دهد آن را باز کند و به او اجازه دهد آنچه را که باید برای گفتن نشان دهد.

بنابراین باروودو می گوید ، بنابراین هنگامی که آن ساعت های خصوصی در آخر عمومی می شوند و کسی می گوید ، شما باید این را برای من نوشته باشید ، "واقعاً باعث می شود احساس کنید که در حقیقت یک طلسم جادویی را کشف کرده اید." "این حرکتی را که شما در صفحه قرار داده اید وجود دارد که ناگهان همه این افراد را وارد دنیای شما کرد. این یک قدرت مخفی است که شما نمی دانید که داشتید."

باردو می خندد. او این روایت را تشخیص می دهد - خودش یک یا دو بار آن را نوشته است. "در این راه ، این یک داستان بسیار YA است."